8

9.6K 1.8K 257
                                    

تهیونگ:
تو دیشب به تهیونگ کوچولو کمک نکردی!

پسر مرموز:
آره.

تهیونگ:
اون با این که یکم ناراحت شده ولی چون خیلی مامانشو دوست داره ، میبخشتت.

تهیونگ:
خب تو میتونی بیای پیش تهیونگ بزرگه؟

پسر مرموز:
منظورت خودته؟

تهیونگ:
آره.

پسر مرموز:
نه.

پسر مرموز:
میدونی وسط امتحانم؟

تهیونگ:
اوه.

تهیونگ:
موفق باشی بیبی.

پسر مرموز:
ممنون و بای.

تهیونگ:
عزیزممم~

پسر مرموز:
فکر کنم الان خداحافظی کردم؟

تهیونگ:
به هر حال من میدونم اون برگه الان پره.

پسر مرموز:
نیست.

تهیونگ:
پر میشه.

پسر مرموز:
آره اگه تو بزاری.

پسر مرموز:
بای.

‌‌
[پسر مرموز←خوشگله تنگ]


ت

هیونگ:
تموم شد؟

خوشگل تنگ:
آره.

تهیونگ:
عالیه.

تهیونگ:
چطور دادیش؟

تهیونگ:
منظورم امتحانه*

خوشگل تنگ:
خوب دادم😂

تهیونگ:
خوبه😂

تهیونگ:
میخوام بیام پیشت و با هم صحبت کنیم.

خوشگل تنگ:
جنبه نداری باهات خوب باشما😐

خوشگل تنگ:
میرم پاتوق جدیدم~

تهیونگ:
پیداش میکنم!

تهیونگ:
من واقعا نمیدونم کجای دانشگاه میری ناهار میخوری:|

‌Seen

سوره ی ووت دهندگان آیه ی بیست و نه:
پیامبر کتاب آسمانی را به از سوی من آورد تا شما به راه راست هدایت شوید.
پیامبر واتپد (ص) سخننان مرا برای شما می آورد و شما با کامنت های خود و ووت های خود ، خداوند را خشنود میکنید.
خداوند خشنود کنندگان را نزد مردم عزیز تر می کند.

(جمله اخر اسکی از کتاب دینی)

🌌Do Not Look At Me_VKOOK🌌Where stories live. Discover now