تهیونگ:
تو دیشب به تهیونگ کوچولو کمک نکردی!پسر مرموز:
آره.تهیونگ:
اون با این که یکم ناراحت شده ولی چون خیلی مامانشو دوست داره ، میبخشتت.تهیونگ:
خب تو میتونی بیای پیش تهیونگ بزرگه؟پسر مرموز:
منظورت خودته؟تهیونگ:
آره.پسر مرموز:
نه.پسر مرموز:
میدونی وسط امتحانم؟تهیونگ:
اوه.تهیونگ:
موفق باشی بیبی.پسر مرموز:
ممنون و بای.تهیونگ:
عزیزممم~پسر مرموز:
فکر کنم الان خداحافظی کردم؟تهیونگ:
به هر حال من میدونم اون برگه الان پره.پسر مرموز:
نیست.تهیونگ:
پر میشه.پسر مرموز:
آره اگه تو بزاری.پسر مرموز:
بای.
[پسر مرموز←خوشگله تنگ]
ت
هیونگ:
تموم شد؟خوشگل تنگ:
آره.تهیونگ:
عالیه.تهیونگ:
چطور دادیش؟تهیونگ:
منظورم امتحانه*خوشگل تنگ:
خوب دادم😂تهیونگ:
خوبه😂تهیونگ:
میخوام بیام پیشت و با هم صحبت کنیم.خوشگل تنگ:
جنبه نداری باهات خوب باشما😐خوشگل تنگ:
میرم پاتوق جدیدم~تهیونگ:
پیداش میکنم!تهیونگ:
من واقعا نمیدونم کجای دانشگاه میری ناهار میخوری:|Seen
سوره ی ووت دهندگان آیه ی بیست و نه:
پیامبر کتاب آسمانی را به از سوی من آورد تا شما به راه راست هدایت شوید.
پیامبر واتپد (ص) سخننان مرا برای شما می آورد و شما با کامنت های خود و ووت های خود ، خداوند را خشنود میکنید.
خداوند خشنود کنندگان را نزد مردم عزیز تر می کند.(جمله اخر اسکی از کتاب دینی)
![](https://img.wattpad.com/cover/243561872-288-k479774.jpg)
YOU ARE READING
🌌Do Not Look At Me_VKOOK🌌
Fanfiction[به من نگاه نکن] -:میشه انقدر بهم زل نزنی؟ تهیونگ: خب متاسفم چون باید بگم نمیشه ، تو زیادی خوشگلی. جونگ کوک پسر ساکت دانشگاه که خیلیا روش کراش دارن و منظور از خیلیا ، تهیونگی که هر روز نگاهش میکنه هم هست. _____ Couple:VKOOK