هوسوکی هیونگ:
جونگ کوک چرا امروز توی دانشگاه ندیدمت؟جونگوکی:
ببخشید هیونگ..یه اتفاقاتی افتاد..هوسوکی هیونگ:
چی؟چه اتفاقی؟؟چی شده؟؟جونگوکی:
بابا بازم کتکم زد..هوسوکی هیونگ:
مرتیکه ی آشغال...نمیزاری لوش بدم به پلیس که..جونگوکی:
نه نه هیونگ این کارو نکن..لطفا..باشه؟جونگوکی:
تهیونگ اومد خونمون و بابا رو کتک زد و منو آورده خونه ی خودش.هوسوکی هیونگ:
کدوم تهیونگ؟کیم تهیونگ؟همون دختر بازه؟بهت گیر داده بود؟جونگوکی:
اون اینجوری نیست هیونگ...شاید باشه..نمیدونم ولی آره.هوسوکی هیونگ:
اون چرا باید همچین کاری بکنه؟جونگوکی:
اون..خب..هوسوکی هیونگ:
؟؟؟جونگوکی:
خب...ما..چیز...اممهوسوکی هیونگ:
رل زدین؟:/..چه زود مختو زد:|جونگوکی:
آره..هوسوکی هیونگ:
چی بگم..هعی..خوشبخت باشین ولی چرا بهم نگفته بودی؟جونگوکی:
ببخشید..فرصت نشد.هوسوکی هیونگ:
اشکال نداره بیبی کوک...فردا میای دانشگاه دیگه؟جونگوکی:
نمیدونمهوسوکی هیونگ:
اون پسره که برات رئیس بازی در نمیاره؟اگه بهت زور گفت بگو بزنمش صدا سگ بده😐❤جونگوکی:
هیونگگگ😂هوسوکی هیونگ:
والا😂جونگوکی:
فعلا برم هیونگ.هوسوکی هیونگ:
خدافظ بیبی کوک.جونگوکی:
❤❤❤
YOU ARE READING
🌌Do Not Look At Me_VKOOK🌌
Fanfiction[به من نگاه نکن] -:میشه انقدر بهم زل نزنی؟ تهیونگ: خب متاسفم چون باید بگم نمیشه ، تو زیادی خوشگلی. جونگ کوک پسر ساکت دانشگاه که خیلیا روش کراش دارن و منظور از خیلیا ، تهیونگی که هر روز نگاهش میکنه هم هست. _____ Couple:VKOOK