وقتی تهیونگ با لباس تقریبا پاره شده برگشت خونه ، چشمای جونگ کوک گرد شد و سمتش دوید:″یا مسیح!چه خ-خببره؟تهیونگ؟؟چی شده؟″
تند تند سوال میپرسید و تهیونگ خندید:″خوبم عزیزم نگران نباش ، فقط با هوسوک یه شوخی کوچیک کردم″جونگ کوک با گیجی گفت:″شوخی؟چه شوخی ای؟پیش هوسوک هیونگ بودی؟″
تهیونگ سر تکون داد:″بزار لباسام رو عوض کنم ، برات تعریف میکنم″
و به لباس تقریبا پاره شده اش اشاره کرد.جونگ کوک با تردید سر تکون داد و تهیونگ سمت اتاق رفت و جونگ کوک سمت آشپزخونه رفت و یه برش از کیکی که برای تهیونگ درست کرده بود توی ظرف گذاشت.
***
″خب؟″
جونگ کوک با ابرو های بالا رفته ، گفت.تهیونگ با ذوق یه تیکه از کیک خورد:″اوممم...خب اون زیادی تو زندگیمون فضولی میکرد ، منم تصمیم گرفتم یکم ادبش کنم..با یه شوخی کوچیک...اون دوست دختری که همش راجبش حرف میزد ، من بودم″
تهیونگ گفت و جونگ کوک با گیجی گفت:″یعنی چی دوست دخترش تو بودی؟″″خب...من با اسم یکی دیگه بهش پیام دادم و چند وقت فکر میکرد یکی دیگه ام..امروز هم مثلا قرار بود دوست دخترش یعنی من رو ببینه که وقتی واقعیت رو فهمید افتاد دنبالم بزنتم که خب دستش بهم نرسید ولی لباسمو جر داد″
تهیونگ تند تند گفت و دوباره از کیک خوشمزه اش خورد.″اووه!!تهیونگا!اون افسرده میشه فکر کنم″
جونگ کوک با خنده گفت ، انتظار همچین کاری رو از تهیونگ نداشت.″خب بشه ، عاشق دختره یعنی من نبود که ، فقط نمیخواست سینگل باشه″
تهیونگ با آرامش گفت و صدای دینگ مانندی از گوشی جونگ کوک اومد و اون بلند شد و سمتش رفت ، تهیونگ مشکوک بهش نگاه کرد:″کی بهت پیام داده؟″جونگ کوک سرش رو بلند کرد:″ها؟جیمین و سوکجین هیونگن″
تهیونگ هنوز مشکوک بود ولی سر تکون داد.
″راستی ، شام هم گذاشتم یه ساعت دیگه آماده میشه″
جونگ کوک گفت و بعد داخل اتاق رفت.تهیونگ پوفی کشید و بقیه ی کیکش رو خورد.
هوسوک:
هنوز پای پیشنهادتون هستید؟الان یه سینگل بدبختم😐..گربهکوچولو:
اوه معلومه که هستیم!گربهکوچولو:
ولی چیشد؟تو که دوست دختر داشتی؟؟هوسوک:
خب تهیونگ یه عوضیه.گربهکوچولو:
ها؟هوسوک:
هیچی ولش کن...فردا بعد کلاستون بیاید ببینیم همو..دانشگاه.گربهکوچولو:
اوکی بیبی.
***
یونگی:
نکته ی پنجم چی بود؟!تهیونگخر:
وسط حرفاتون زر نزنم؟یونگی:
درسته!خوشم اومد...ادامه ی درس رو میدیم.یونگی:
تاپ بودن یعنی چی؟تهیونگخر:
تاپ بودن؟یونگی:
...ولش کن امشبو..فردا ادامه میدیم...شب بخیر...تهیونگخر:
شب بخیر😂😂
هایلاویوال💜💜
بای
(😂..)
![](https://img.wattpad.com/cover/243561872-288-k479774.jpg)
YOU ARE READING
🌌Do Not Look At Me_VKOOK🌌
Fanfiction[به من نگاه نکن] -:میشه انقدر بهم زل نزنی؟ تهیونگ: خب متاسفم چون باید بگم نمیشه ، تو زیادی خوشگلی. جونگ کوک پسر ساکت دانشگاه که خیلیا روش کراش دارن و منظور از خیلیا ، تهیونگی که هر روز نگاهش میکنه هم هست. _____ Couple:VKOOK