111

5.2K 668 43
                                    

نینا:
عزیزم..ببخشید دیروز یهویی رفتم.

هوسوک:
اوه اشکال نداره بیبی گرل

هوسوک:
مشکلی پیش اومده بود؟

نینا:
راستش..نمیدونم بگم یا نه..

هوسوک:
بگو هرکار بتونم انجام میدم.

نینا:
پدرم‌‌‌...میخواد به زور با یکی ازدواج کنم ولی من..خب...

هوسوک:
اوه خدا!..مجبورت میکنه؟

نینا:
آره...من...گیجم...حتی نمیدونم اونی که قراره باهاش ازدواج کنم کیه...

هوسوک:
...فاک

هوسوک:
خودت بگو!میتونم کمکی بکنم؟

نینا:
آره..اگه بخوای

هوسوک:
بگو!میخوام

نینا:
نقش دوست پسرم رو بازی کنی

هوسوک:
چی؟نقششو بازی کنم؟میتونم واقعا دوست پسرت باشم خوشگله۱:

نینا:
...آه..واقعا؟

هوسوک:
معلومه که آره

نینا:
اوههه هوسوکااا!!

هوسوک:
جانم:]

نینا:
مرسی..

هوسوک:
کاری نمیکنم که...من برم کلاس دارم.

نینا:
دانشگاه میری؟

هوسوک:
آره ولی استادم.

نینا:
اوه این عالیه...برو بای

هوسوک:
بای

🌌Do Not Look At Me_VKOOK🌌Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz