جین:
هوی ددیِ کوک!ددیِ جونگو:
اوه سلامجین:
کوفت و سلام...کجایی؟ددیِ جونگو:
سر کار..کوکی خونه اس.جین:
میدونم...مگه تو کار هم میکنی؟!ددیِ جونگو:
آره توی شرکت بابامجین:
توام مثل نامجونی پولداری؟ددیِ جونگو:
ام..اره فکر کنمجین:
عالیه پسر گلمجین:
عزیزم میتونی امروز وقتت رو خالی کنی و با من و جونگ کوک بیای بیرون؟نامجونِ عزیزم برام ماشین خریده میخوام با جونگو بریم گردش❤ددیِ جونگو:
...🍃🍃🍃🍃🍂🍂🍂🍂جین:
میای عزیزم؟ددیِ جونگو:
وقتی میتونم کنار کوکی باشم چرا قبول نکنم؟جین:
خب بابا رمانتیک نشو😐ددیِ جونگو:
....یه سر به دکتر بزن لطفا...جین:
گمشو..ساعت شیش میام دنبال جونگ کوک...توام باید خونه باشی تا باهامون بیای!!!ددیِ جونگو:
...باشه🍃
![](https://img.wattpad.com/cover/243561872-288-k479774.jpg)
YOU ARE READING
🌌Do Not Look At Me_VKOOK🌌
Fanfiction[به من نگاه نکن] -:میشه انقدر بهم زل نزنی؟ تهیونگ: خب متاسفم چون باید بگم نمیشه ، تو زیادی خوشگلی. جونگ کوک پسر ساکت دانشگاه که خیلیا روش کراش دارن و منظور از خیلیا ، تهیونگی که هر روز نگاهش میکنه هم هست. _____ Couple:VKOOK