28

8.3K 1.4K 186
                                    

′باید چتای فاکی رو از گوشیش پاک کنم!′
تهیونگ فکر کرد.

جونگ کوک شلوارش رو پوشیده بود ود‌جلوش ایستاده بود.
″خ-خخب؟″
جونگ کوک گفت.

میدونست تهیونگ راجب لکنتش فهمیده و این که اون واکنش بدی نشون نداده یا مسخره اش نکرده و جوری رفتار کرده انگار که یه چیز عادیه ، باعث شد فکر کنه ′اون واقعا یه ددیه جنتلمنه′.

″خب چی عزیزم؟″
تهیونگ با لبخند مضطربی گفت.

″نمییخوایی ممنو ببری خو-خونم تتتا ببرای ددانشگگاه حاضضر شم؟″
گفت.

″آها!آره!یس!دانشگاه!چطور به فکر خودم نرسید؟آره..بریم..نه وایسا..من باید حاضر شم..اره..چیز..حاضرم که..بریم″
این تند تند حرف زدنش باعث شد جونگ کوک فکر کنه:′چشه؟:|′

تهیونگ سمت در رفت و مشغول پوشیدن بوتاش شد.
جونگ کوک شونه ای بالا انداخت و مشغول پوشیدن کتونی هاش شد.

***

وقتی جونگ کوک گفت که منتظر باشه تا حاضر بشه و بیاد ، تهیونگ خر ذوق شد.
نه نه انقدر احمق نیست برای یه منتظر شدن خوشحال بشه ، خوشحالیش بابت این بود که جونگ کوک گوشیش رو توی ماشین جا گذاشت.

وقتی جونگ کوک وارد خونه شد ، تهیونگ سریع گوشیش رو برداشت.
رمز داشت.

′چی بزنم؟فاک فاک..سال تولدش چی بود؟۱۹۹۷؟اره فکر کنم″
و زد.

وقتی باز شد پوکر شد:′نمیدونستم از ایناس که سال تولدش رو میزاره رمز گوشیش‌.′

(من سال تولد شما رو رمز گوشیم گذاشتم:|..۹۵۹۷😂)

سمت چت هاش رفت و نگاهش به گروه هاش افتاد.
گروه هایی مثل [زیبایی شوکه کننده ی سوکجین] یا [کیم فمیلی] بودن.
اهمیت نداد و دنبال اسمش گشت.
با دیدن اسم ′تهیونگ′ لباش آویزون شد ، فقط تهیونگ؟همین؟
آهی کشید و پیامایی که کوک نباید میدید رو پاک کرد.

نفس راحتی کشید و گوشی رو سر جاش گذاشت.

جونگ کوک سوار ماشین شد:″هی..ب-بریم″










سوکجین هیونگ:
جونگوکیییییییی

خرگوش زشت:
هیونگگگگگگ

سوکجین هیونگ:
امشب وقت داری؟با نامجون بریم بار.

خرگوش زشت:
از فضای بار خوشم نمیاد|
از فضای بار خوشم|
از فضای بار|
از فضای|
از|
حتما.

سوکجین هیونگ:
این همه طول کشید بنویسی ′حتما′؟

خرگوش زشت:
یه جمله طولانی بود توش که قبول کرده بودم ولی پاکش کردم و ساده تر نوشتم.

سوکجین هیونگ:
آها..اوکی پس ساعت هفت شب جلوی در خونتونیم.

خرگوش زشت:
اوکی هیونگ~

سوکجین:
بای

خرگوش زشت:
بای





ببخشید اندکی دیر شد ، یه فیلم نشون داد خوشم اومده بود نشستم پاش..اسمشو یادم نی😂

امشب دیه حس نوشتن نیس:′]
ایشالا فردا...بای بای
(´ε`*)

🌌Do Not Look At Me_VKOOK🌌Where stories live. Discover now