136

4.8K 630 153
                                    

وقتی کل امکانات پارک رو استفاده کردن ، تصمیم گرفتن سمت ساحل برن.

″هی داداش من میخوام سوار جت اسکی شم″
هوسوک گفت و تهیونگ سر تکون داد:″اوکی‌..بیب توام میخوای؟″
تهیونگ از جونگ کوک پرسید و جونگ کوک سرشو به علامت  ′نه′ تکون داد و گفت:″قایق رو ترجیح میدم″

″عااااووو کوکی انقدر ضد حال نباش...قایق آخه؟″
جیمین غر زد.

″خوب هم هست...کنار همیم″
نامجون با جونگ کوک هم عقیده بود.

تهیونگ سر تکون داد:″باشه پس...گایز صبر کنید من برم ببینم قایقی هست الان یا نه″
یونگی به قایق روی آب اشاره کرد:″کوری؟″
تهیونگ لبخند مضحکی زد و رفت.


*

″چه شفافه″
جونگ کوک گفت ، الان یکمی از ساحل دور شده بودن ولی خطرناک به نظر نمیرسید.

مرد آمریکایی که چیزی از زبون اونا نمیفهمید مسئول بود که اونا رو بگردونه.

″آره...هی اون ماهیه؟″
جیمین با دیدن چیزی که زیر آب دید ، گفت.

یونگی با لحن خبیثی:″کوسه اس″
جیمین رنگش پرید:″یااا...اینجوری نگو...این جاها که کوسه نیست..″
برگشت سمت مرد آمریکایی و به انگلیسی گفت:″این جاها کوسه داره؟″

وقتی مرد سرشو به علامت ′آره′ تکون داد ، رنگ جیمین بیشتر پرید و گفت:″با..با ما که کاری ندارن؟″
از مرد آمریکایی پرسید.

مرد با صدای کلفتش:″نه..فقط این اطراف چرخ میزنن و باید مواظب باشید توی آب نیفتید چون اگه گیر کوسه ای بیفتید...خودتون میدونید چی میشه″

این دفعه یونگی هم ترسید و جاش رو درست کرد تا یه وقت نیفته توی آب ، هوسوک آهی کشید و رو به سوکجین گفت:″کوسه منو بخواد بخوره چیکار میکنی ، هیونگ؟″

سوکجین نگاهش کرد:″تو این وضعیتا چیکار میکنن؟فرار!″
و بلند خندید.

نامجون و تهیونگ و جونگ کوک هم شروع کردن به خندیدن و سوکجین گفت:″چیه؟انتظار داشتی بپرم روی کوسه بگم :′هییییی حیوون به دونسنگ من چیکار دارییی؟؟بیا منو بخورررر′؟″
و همه بجز اون مرد امریکایی که چیزی از حرفاشون نمیفهمید شروع کردن به خندیدن.

جونگ کوک سرش رو روی شونه ی تهیونگ گذاشت و اون هم روی موهاش رو بوسید و دستش رو دور جونگ کوک انداخت.

″عوق...رمانتیکای چندش″
سوکجین گفت درحالی که دست نامجون رو گرفته بود.

تهیونگ لبخند مستطیلیش رو تحویل سوکجین داد و چیزی نگفت.

″برمیگردیم″
مرد آمریکایی گفت و جونگ کوک لبخند کوچیکی زد.

توی خواب هم همچین زندگی خوبی رو نمیدید ، کنار کسی که عاشقشه ، با دوستایی که دوستشون داره. همیشه آینده ی خودش رو تیره و تار میدید ، زندگی پر از سوپرایزه.

🌌Do Not Look At Me_VKOOK🌌Where stories live. Discover now