13

8.7K 1.6K 138
                                    

تهیونگ:
بیبی ، چرا همش پیش استاد جانگی؟دارم کم کم بهش حسودی میکنم:((

خوشگل تنگ:
تو نباید حسودی کنی ، اون هیونگمه.

تهیونگ:
اوه تو داری عین یه بیبی خوب توضیح میدی که کسی که باهاش بودی کیه تا ددیت عصبی نشه؟:]

خوشگل تنگ:
توهم نزن:/

تهیونگ:
*مثلا باور کردم که قصدت این نبوده*

خوشگل تنگ:
:|

تهیونگ:
فردا تعطیله ، من چطوری بیبیمو ببینم؟:(

خوشگل تنگ:
تو مجبور نیستی منو ببینی.

تهیونگ:
هستم ، قلبم و صد البته بچت* مجبورم میکنن.

(یادتونه تو پارتای قبل مست بود ب دیکش میگفت ته کوچولو و مامانش بوتی کوک؟😂دیکشو میگه)

خوشگل تنگ:
منحرف.

تهیونگ:
ردش نمیکنم ، عزیزم.

خوشگل تنگ:
هوووم.

تهیونگ:
امروز تو مود خوبی هستی:)

خوشگل تنگ:
آره چون با هیونگم صحبت کردم.

تهیونگ:
دیگه واقعا حسودیم شد ، کوکی:(

خوشگل تنگ:
نشه.

تهیونگ:
میگم ..میشه بغلت کنم؟

خوشگل تنگ:
ولی الان من خونه‌ام.

تهیونگ:
آدرس بدی بیام دنبالت.

خوشگل تنگ:
واقعا میخوای از بالا شهر پاشی بیای پایین شهر فقط بغلم کنی؟😐

تهیونگ:
آره عزیزم~

تهیونگ:
میارمت خونه ی خودم ، به هر حال خونه ی آینده ی تو هم هستಥ⌣ಥ

خوشگل تنگ:
واو..

تهیونگ:
آدرس میدی؟

خوشگل تنگ:
شاید فردا

تهیونگ:
اگه فردا باشه بجز بغل باید بزاری گونه ات هم ببوسم.

خوشگل تنگ:
سو استفاده گر😐

تهیونگ:
من فقط کوکیمو میخوام:(

خوشگل تنگ:
اوه شت ، فعلا باید برم.

تهیونگ:
کجا؟!

تهیونگ:
کوکی؟

تهیونگ:
کوک چرا جواب نمیدی؟

تهیونگ:
هی جونگوک؟!

🌌Do Not Look At Me_VKOOK🌌Where stories live. Discover now