وقتی دختر کوچیک و خوشگل خونه با ترس به کمدی که ازش صدا اومده بود ، نگاه کرد ؛ جونگ کوک فکر کرد:′الان حتما همه میمیرن این زنده میمونه:/′
و اخر فیلم هم همین شد.
دروغ بود اگه میگفت اصلا نترسیده ، آره ترسیده بود ولی نه در حدی که تهیونگ میخواست.تهیونگ با لبای آویزون تی وی رو خاموش کرد.
هوا چند ساعتی بود تاریک شده بود.جونگ کوک گوشیش رو برداشت و ساعت رو دید.
بی صدا لب زد:′باید برم′تهیونگ نمیدونست جونگ کوک چرا صحبت نمیکنه و براش واقعا کنجکاو بود.
و خب یه نقشه هایی توی سرش داشت.″باشه دارلینگ ، خودم میرسونمت″
تهیونگ گفت و از روی مبل بلند شد.جونگ کوک تند تند با ترس سر تکون داد و لب زد:″نه!″
اوه اینو بدون لکنت گفت ، خوبه.″چرا نه؟هوا تاریکه″
تهیونگ با اخم گفت.جونگ کوک فقط سر تکون داد و بلند شد.
″بزار برسونمت کوکی″
تهیونگ اصرار گرفت و جونگ کوک فقط اخم کرد و سرشو به معنای ′نه′ تکون داد.تهیونگ هوفی کشید:″خیلی خب ، پس..شبت بخیر″
و جونگ کوک در رو باز کرد.جونگ کوک سر تکون داد و آروم گفت :′شب بخییر″
قبل از این که از خونه خارج بشه تهیونگ دستشو کشید و لباشو روی گونه اش گذاشت.
بدن جونگ کوک یهو داغ شد و حس کرد خون توی گونه هاش جمع شده.″حالا بهتره ، رسیدی خونه تکست بده″
تهیونگ گفت و جونگ کوک فقط تند تند سر تکون داد و سمت آسانسور دوید.تا وقتی وارد آسانسور بشه ، تهیونگ با خنده نگاهش میکرد.
**
خوشگل تنگ:
من خونه ام ، گفتم بدونی.تهیونگ:
خوبه بیبی ، حالت چطوره؟خوشگل تنگ:
کمر درد دارم فقط.تهیونگ:
برای چی؟!خوشگل تنگ:
آم ، خب الان دعوا شده بود سر کوچه* و یکی لگد زد به کمرم ، واسه اونه.
(اینجا دروغ گفته چون قبل این که با تهیونگ بره بیرون کمر درد داشته)تهیونگ:
چی؟!!خیلی درد داری؟خوشگل تنگ:
نه نمیخواد نگران بشی ، برم بخوابم شب بخیر.تهیونگ:
خیلی خب فردا دانشگاه میبینمت ، شب توام بخیر.
YOU ARE READING
🌌Do Not Look At Me_VKOOK🌌
Fanfiction[به من نگاه نکن] -:میشه انقدر بهم زل نزنی؟ تهیونگ: خب متاسفم چون باید بگم نمیشه ، تو زیادی خوشگلی. جونگ کوک پسر ساکت دانشگاه که خیلیا روش کراش دارن و منظور از خیلیا ، تهیونگی که هر روز نگاهش میکنه هم هست. _____ Couple:VKOOK