تهیونگ:
بیبی هنوز کلاسی؟بیبی بانی:
آره.تهیونگ:
بعدش میام با هم بریم کافه تریاಠ_ಠبیبی بانی:
نه مجبور نیستی از دوستات جدا بشی.تهیونگ:
گور بابای دوستام تا وقتی بیبیمو دارم:]بیبی بانی:
اسکرین شات گرفتم برای یونگی شی میفرستم.تهیونگ:
چی؟غلط کردم کوک این کارو نکن!تهیونگ:
کوک؟پارم میکنه توروخدا!تهیونگ:
جوووونگ کووووووووک!بیبی بانی:
باشه من فقط شوخی کردم..انقدر هم نامرد نیستم.تهیونگ:
آخیش:]تهیونگ:
*بغل کردنت* بیبی خودمی دیگه.بیبی بانی:
نظرم عوض شد من خیلی نامردم.تهیونگ:
نههههههههههههه!!!
![](https://img.wattpad.com/cover/243561872-288-k479774.jpg)
YOU ARE READING
🌌Do Not Look At Me_VKOOK🌌
Fanfiction[به من نگاه نکن] -:میشه انقدر بهم زل نزنی؟ تهیونگ: خب متاسفم چون باید بگم نمیشه ، تو زیادی خوشگلی. جونگ کوک پسر ساکت دانشگاه که خیلیا روش کراش دارن و منظور از خیلیا ، تهیونگی که هر روز نگاهش میکنه هم هست. _____ Couple:VKOOK