بیبی بانی:
من دارم از خستگی تلف میشم:>تهیونگ:
اوه بیبی ، تو به بوسه های شفا بخش ددی نیاز داری؟!بیبی بانی:
من نیاز دارم یه لگد به کون ددی بزنم😂تهیونگ:
نمیشه متاسفانه.بیبی بانی:
باشه ، خب چخبر؟تهیونگ:
اولین باره تو میپرسی^~^بیبی بانی:
باشه مهم نیست چه خبری داری😂تهیونگ:
رو مود خوبی هستی.بیبی بانی:
فکر کنم موادای بابام و دوستاش رو منم اثر گذاشته😂😂😂تهیونگ:
اون معتاده؟بیبی بانی:
آره ولی فردا به روم نیار که میدونی🤫تهیونگ:
خیلی خب.بیبی بانی:
پس تو ددی منیییی؟؟؟تهیونگ:
آرهبیبی بانی:
چه سکسیییییبیبی بانی:
اوه من واقعا دارم چرت و پرت میگممممممبیبی بانی:
باید برم بخوابممممممبیبی بانی:
شب بخیر ددیییییی~تهیونگ:
فکر کنم باید معتادت کنم باهام راه بیای😔😂تهیونگ:
شب بخیرآیا مرا فالو نکرده اید؟!
فالو کنید!
تشکر ، بای!😂
YOU ARE READING
🌌Do Not Look At Me_VKOOK🌌
Fanfiction[به من نگاه نکن] -:میشه انقدر بهم زل نزنی؟ تهیونگ: خب متاسفم چون باید بگم نمیشه ، تو زیادی خوشگلی. جونگ کوک پسر ساکت دانشگاه که خیلیا روش کراش دارن و منظور از خیلیا ، تهیونگی که هر روز نگاهش میکنه هم هست. _____ Couple:VKOOK