54

6.9K 1.3K 233
                                    

تهیونگ از ماشین پیاده شد و سوییچ رو توی جیبش گذاشت.
سمت در خونه ی قدیمی رفت و زنگ در رو زد.

کمی بعد یه مرد با تهه ریش اومد جلوی در:″چی میخوای جَوون؟″
با صدای گرفته اش گفت ، معلوم بود قبل اومدن تهیونگ مشغول کشیدن سیگار یا چیز دیگه ای بوده.

″دنبال جونگ کوک اومدم″
تهیونگ با صدای آرومی گفت.

″جونگ کوک؟نمیشناسم″
مرد پیر گفت و خواست در رو ببنده که پای تهیونگ نزاشت.

″فقط بزار بیام تو″
تهیونگ با صدای بم تر شده ای گفت.

″میخوای به پلیس خبر بدم؟؟گمشو″
جئون داد زد و تهیونگ تکخند تمسخر امیزی زد:″خبر بده..با اون همه مواد توی خونت منو میبرن یا تورو؟″

رنگ مرد پرید:″چی میگی؟؟کدوم مواد؟″

″فقط گمشو کنار″
و هولش داد.

سمت خونه رفت و اهمیتی به حیاط شلوغ نداد ، در نیمه باز رو هول داد و نیم نگاهی به اطراف انداخت.
با دیدن اتاقی که درش بسته اس ، حدس زد اتاق جونگ کوک باشه.

″هووووی موش کثیف از خونه ی من گمشو بیرون″
جئون داد زد و تهیونگ هیچ اهمیتی نداد.

در اتاق رو باز کرد و جونگ کوک با ترس سرش رو بلند کرد ، با دیدن تهیونگ چشماش گرد شد:″ت-ته؟″

″بلند شو کوک!زود باش″
تهیونگ عصبی غرید و جونگ کوک فقط نگاهش کرد.

″بهت میگم بلند شو″
تهیونگ داد زد ولی جونگ کوک آروم گفت:″نمی-نمییتونم″

تهیونگ اخم کرد و سمتش رفت:″چرا؟″

جئون جلوی در اومد:″با پسر من چیکار*سرفه* داری؟گمشو از خونه ی من بیرون″

جونگ کوک به پاش اشاره کرد و تهیونگ سوالی نگاهش کرد.

″د-درر رفتته″
جونگ کوک با صدای آرومی گفت و تهیونگ زیر لب فحشی داد و گفت:″دستاتو دور گردنم حلقه کن″

″هوی با توام!″
جئون داد زد و سمتشون اومد و شونه ی تهیونگ رو گرفت:″از خونه ی من گمشو بیرون!″

″خفه شو″
تهیونگ گفت و جونگ کوک رو روی دستاش بلند کرد.

″پس هرزه ی اینی؟شبا پیش اینی؟″
جئون با تمسخر گفت و جونگ کوک لبش رو گاز گرفت.

تهیونگ با لحن ترسناکی گفت:″جرعت داری یه بار دیگه بهش بگو هرزه″

جئون خندید و به دیوار تکیه داد:″مگه دروغه؟اینم لنگه ی مامانشه...هردو هرزن...بغل این و اون..حداقل اون مثل آدم حرف میزد″

تهیونگ نفس صدا داری کشید و جونگ کوک رو روی مبل کثیف نشوند.
جونگ کوک یقه اش رو گرفت:″ت-تهه آرو-آررروم بباش″

ولی تهیونگ دست جونگ کوک رو کنار زد و سمت پدرش رفت.

جئون ابرویی بالا انداخت:″مثلا میخوای چیکار کنی موش کوچولو؟″

با مشتی که توی صورتش خورد ، روی زمین افتاد و با بهت دستش رو روی فکش گذاشت:″ت-تو..چه غلطی کردی..″

تهیونگ تکخندی زد و یقه ی بابای دوست پسرش رو گرفت و بلندش کرد ، مشت دیگه ای به شکمش زد و اون بازم داد زد.

″تهییی-تهیییوووننگگگگ″
جونگ کوک داد زد.

جئون مشت محکمی به فک تهیونگ زد و تهیونگ عقب رفت.
″فاک″
تهیونگ با درد گفت.

جونگ کوک داد زد:″ب-بابااا..نز-نزننششش!″

تهیونگ وقتی فهمید جئون میخواد بهش لگد بزنه ، عقب رفت و جا خالی داد.

سنگ کنار شومینه ی قدیمی رو گرفت و بلند شد ، جئون رو هول داد و انداخت روی زمین ، لگد محکمی به پهلوش زد:″دیگه جرعت *تف* نکن به جونگ کوک بگی هرزه″
(فق اون تفه😂)

سمت جونگ کوک رفت و بغلش کرد و سعی کرد توجهی به صورت خیس از اشکش نکنه ، فعلا...باید میرفتن بیمارستان.

″گریه نکن″
با صدای آرومی گفت و جونگ کوک هق محکمی زد.

در خونه رو کوبید و درحالی که جونگ کوک رو بغل کرده بود ، سمت ماشین رفت.
جونگ کوک رو نشوند و خودش هم طرف دیگه ی ماشین رفت و نشست.




🌌Do Not Look At Me_VKOOK🌌Where stories live. Discover now