44

8.2K 1.4K 450
                                    

بعد از خوردن غذا ، تهیونگ کلی به جونگ کوک اصرار کرد تا شب پیشش بمونه.
جونگ کوک هم بعد از کلی اصرار قیول کرد.
البته تهه دلش از همون اول راضی بود بمونه.

تهیونگ شروع کرد از خانوادش گفتن:″خب من یه خواهر کوچیک دارم..اسمش تهیونه..اون خیلی لوسه...مامانم هم هست...و بابام″

جونگ کوک با فکر ورژن دخترونه ی تهیونگ ، خنده ی بلندی کرد.
تهیونگ ادامه داد:″دیشب که رفته بودم خونه ی بابام ، تهیون ولم نمیکرد...انقدر موهامو کشید که...بعد لبامو بوسید..کوک باورت میشه؟بچه ی هفت ساله″
تهیونگ که با این که یه شب گذشته بود ، هنوز شوکه به نظر میرسید ، گفت.
″او-اون تورو بوسی-بوسید؟″
جونگ کوک پرسید و بیشتر خندید.

″آره..اون گفت دیده مامان و بابا این کارو میکنن...نباید جلوی بچه ها از این کارا کرد″
تهیونگ غر زد‌.

″اون با-باید باممزه بباششه″
جونگ کوک با لحن شیرینی گفت.

″آره ، هست..جلوی دیگران..پیش ما یه شیطانه″
تهیونگ با لحن دردمندی گفت که مثلا دل جونگ کوک براش بسوزه ولی جونگ کوک بیشتر خندید.

″خب...نظرت چیه برنامه بچینیم واسه امشب؟″
تهیونگ پرسید.

″چچه بررناممه ای؟″
جونگ کوک با کنجکاوی پرسید.

″مثلا من یه فیلم انتخاب میکنم و توی اتاقم میبینیم...تی وی توی اتاقمو میگم..اونجا روی تخت راحت تر هم هستیم و بستنی هم توی فریزر داریم″
تهیونگ با ذوق گفت ، امشب میتونست خوش بگذره.

″ف-فککر خوبییه″
جونگ کوک هم با لبخند کوچیکی گفت و تهیونگ کف دستای بزرگشو به هم کوبید.
″خوبه..میرم همه چی رو اماده کنم...میتونی توی گوگل بگردی و یه فیلم پیدا کنی تا بزاریم و ببینیم؟″
تهیونگ درحالی که سمت اتاقش میرفت ، داد زد.

″با-باااشه″
جونگ کوک هم متقابلا داد زد چون تهیونگ الان توی اتاق بود.

گوشیش رو در اورد و مشغول گشتن شد ، با دیدن اسم After ، ابرویی بالا انداخت.
انتخاب بدی هم به نظر نمیومد.
(یس داداشا..امشب میخاد خوش بگذره..افتر صحنه داره هع...)

وقتی از انتخابش مطمعن شد ، بلند شد و سمت اتاق تهیونگ رفت.
اون بالش ها رو چیده بود و تی وی هم روشن کرده بود.

″خب..خوب شده؟″
تهیونگ پرسید.

″آ-آره..خوببه″
جونگ کوک جواب داد و نگاهی به تیوی که روشن بود انداخت.

″فیلم چی انتخاب کردی؟″
تهیونگ پرسید.

″اسممش اف-افتره...راج-راجبب ژاننر و این-اینا تحقی-تحقیق نکردم ولیی کاو-کاوررش قششنگ بود″
جونگ کوک جواب داد.

تهیونگ هم راجب اون فیلم شنیده بود ولی تا حالا وقت نکرده بود ببینه.

″خوبه...فیلم رو بزار من میرم بستنی بیارم″
تهیونگ گفت و از اتاق بیرون رفت.

🌌Do Not Look At Me_VKOOK🌌Where stories live. Discover now