ووت بدید و برای کاور صلوات بفرستید و برید بخونید🍂🍃:)
"خب کجا بریم؟"
تهیونگ پرسید و آروم تر روند تا جونگ کوک نظرش رو بگه ولی اون جوابی نداد ، برگشت سمتش و دید که عمیقا توی فکر فرو رفته ؛ حدس این که به چی فکر میکنه سخت نبود."کوکی؟"
صداش زد و جونگ کوک از فکر در اومد:"بله؟"
"کجا بریم صحبت کنیم؟"
دوباره سوالش رو پرسید."نمیدونم ، هرجا شد و..اص-اصلا بیا همین جا صحبت ک-کنیم."
جونگ کوک گفت و واقعا ایده ای راجب بهش نداشت ، تهیونگ هومی کشید و کنار خیابون پارک کرد.
"خب؟چی گفت؟"
تهیونگ با کنجکاوی پرسید و جونگ کوک شروع کرد به تعریف کردن حرف های مادرش ، وقتی حرف هاش تموم شد ، تهیونگ لبش رو طبق عادت قدیمیش غنچه کرد:"خب دلایلش یه جوری به نظر میان ولی...نظر خودت چیه؟"
جونگ کوک سرش رو پایین انداخت:"نمی-نمیدونم...کلی دلیل دا-دارم برای این که ببخشمش و کلی دلیل هم دا-دارم که نبخشمش"
تهیونگ سر تکون داد:"حق با توئه ، به نظر من بزار ببینیم توی گذشت زمان چی میشه""اوهوم.."
جونگ کوک زمزمه کرد و تهیونگ که وضعیتش رو دید ، کمی فکر کرد و بعد با لبخندش گفت:"کوکی؟بیا امشب یه جشن کوچیک بگیریم!"جونگ کوک با گیجی نگاهش کرد:"جشنِ کوچیک؟برای چی؟"
"تولد یونگیه"
تهیونگ گفت و نیشخند زد ، کلی نقشه داشت."اوه تولد یونگی هیونگه؟باید چیکار کنیم؟"
جونگ کوک این دفعه مشتاق تر به نظر می رسید."مطمعناً هوسوک خبر نداره ، جیمین هم که باهاش هماهنگ میکنم -نگاهی به ساعتش میندازه- منم باید برم شرکت ، باهات هماهنگ میکنم ، الان بزار برسونمت خونه"
تهیونگ تند تند گفت و جونگ کوک سر تکون داد:"باشه"
***
[تولد یونگی]
هوسوک:
تولد یونگیه؟؟؟!!!!🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍂🍂جیمین:
خبر نداشتی؟:|جیمین:
آآ البته عادیه.هوسوک:
امروز؟!تهیونگ:
امشبجیمین:
اسم گروه خیلی عادی نیست..؟:/تهیونگ:
خب عوض کنجیمین اسم گروه را از تولد یونگی به تولد گربه ی خسته تغییر داد.
YOU ARE READING
🌌Do Not Look At Me_VKOOK🌌
Fanfiction[به من نگاه نکن] -:میشه انقدر بهم زل نزنی؟ تهیونگ: خب متاسفم چون باید بگم نمیشه ، تو زیادی خوشگلی. جونگ کوک پسر ساکت دانشگاه که خیلیا روش کراش دارن و منظور از خیلیا ، تهیونگی که هر روز نگاهش میکنه هم هست. _____ Couple:VKOOK