90

6.5K 1K 414
                                    

″تولدت مبارک کیم تهیونگ!!!″
با داد چند نفر که یهو شنید ، پرت شد روی زمین از ترس.
چه خبر بود؟!

″ت-تههه″
جونگ کوک وقتی دید تهیونگ از ترس داد یهوییشون روی زمین افتاده داد زد و سمتش دوید.

″خ-خخوببی؟″
پرسید و تهیونگ جواب نداد.

فقط یه جمله ی زیر لب تهیونگ رو شنید.
وات د فاک؟′

جونگ کوک خندید و دست تهیونگ رو گرفت و بلندش کرد.

″تولدت مبارک دوست دختر نازممم!!″
هوسوک دوباره داد زد و سمت تهیونگ اومد و بغلش کرد.

″وات د...کوک تریسام با این یارو؟″
سوکجین با وحشت پرسید.

جونگ کوک فقط بلند خندید و تهیونگ اخم کرد:″مگه تولدمه؟″

″آره اسکل″
هوسوک پوکر گفت و نامجون کنارش زد:″بیا بغلم داداش″
و بغلش کرد.

تهیونگ هنوز به جونگکوک زل زده بود ولی دستش رو بالا آورد و متقابلا نامجون رو بغل کرد.

″هوی بچه ی عزیزم..چند سالت شد؟″
سوکجین پرسید.

″ب-بیست و چهار″
تهیونگ گفت و سوکجین سر تکون داد:″خوبه از پسر کوچیکترم یه سال بزرگ تری..″

″خب بچ تولدت مبارک بهترینا رو برات ارزو میکنم خوابم میاد بای″
یونگی که اون پشت نشسته بود گفت.

یونگی و جیمین یه ساعت قبل تهیونگ اومده بودن.
اونا واکنش بدی به لکنت جونگ کوک نشون ندادن فقط یکمی که نه...کلی شوکه شدن و (پشماشون ریخت).

″اوه..مرسی هیونگ″
تهیونگ گفت و لبخند زد.
تازه داشت به خودش میومد.

اونا براش تولد گرفته بودن ، این کیوت بود.
چون میدونست اونا از این کارا نمیکنن و فوقش یه پارتی بگیرن که همه همو به هم بمالن...سوکجین و نامجون و هوسوک هم که خبر نداشتن پس میمونه جونگ کوک که به طرز دوست داشتنی ای براش یه تولد دوستانه ترتیب داده بود.

″خب گمشو بیا کادوهاتو باز کن″
سوکجین گفت و دستشو کشید.

تهیونگ رو وسط خودشون گذاشتن و هوسوک گفت:″تکون نخورید عکس بگیرم برای همتون میفرستم...بگین دیک″
هوسوک گفت و همه خندیدن و هوسوک سریع عکس گرفت.

″خوب شد.″
هوسوک گفت و عکس رو به بقیه نشون داد.

نامجون نالید:″اِههه...چشمام بستس توی عکس″

″دوباره نمیگیرم″
هوسوک با لحن دیوثی گفت و گوشی رو توی گیبش گذاشت.

تهیونگ اولین کادو که یه جعبه ی بزرگ بود و یکمی تکون میخورد رو باز کرد.
با دیدن پاپی کیوتی که توش بود ذوق زده گفت:″هولی شتتتت...سگگگگ؟؟کی برام اینو گرفتههه...بیاد بوسش کنممم″

نامجون دستشو بالا آورد:″من بودم داداش ولی بوس نمیخواد مرسی″

تهیونگ بی توجه به حرف نامجون بلند شد و یه بوس طولانی روی لپش گذاشت:″هیونگ مورد علاقمممم″
نامجون با چندش لپش رو تمیز کرد:″عاه..یس″

تهیونگ پاپی رو روی پاش گذاشت و اون پارس آرومی کرد.

وقتی تمام کادو ها رو باز کرد ، رسید به یه جعبه ی کوچیک.
پاپی رو روی زمین گذاشت و جعبه رو برداشت.

جونگ کوک با استرس لبش رو گاز گرفت و تهیونگ جعبه رو باز کرد.
با دیدن دوتا انگشتر داد زد:″کی بهم درخواست ازدواج دادههه؟″

هوسوک پوکر نگاهش کرد:″داداش دقت کنی میفهمی انگشتر کاپلیه″

تهیونگ دوباره به انگشترا نگاه کرد و بعد خنده ی آرومی کرد.
حدس این که جونگکوک اینو براش خریده سخت نبود ، بلند شد و سمت جونگ کوک رفت که از استرس کف دستاش عرق کرده بود.

جونگ کوک نفس لرزونی کشید و تهیونگ محکم بغلش کرد:″مرسی امسال کنارم بودی″
تهیونگ زمزمه وار گفت و جونگ کوک نفسی گرفت و سرشو نزدیک گوش تهیونگ برد:″د-دوسس-دوسستت دد-دداارم″

تهیونگ چشماش اندازه سینی(😂) شد و هوسوک به حالتش بلند خندید:″قیافه روووو...مگه چی گفت بهت؟″

جیمین خندید:″فکر کنم پیشنهاد سکس بوده″

″نه بابا به قیافش نمیخوره از این پیشنهادا بده″
یونگی گفت و بهشون با دقت نگاه کرد.

تهیونگ جونگ کوک رو از خودش جدا کرد و تند تند پلک زد ، درست شنیده بود؟جونگ کوک بالاخره بهش اعتراف کرده بود؟
خم شد و لباش رو روی لبای جونگ کوک کوبوند که هوسوک داد زد:″پس من چییی؟؟؟عوضیا منم دوستتون دارم بیاید منم ماچ کنینننن″

″بیا خودمون ماچت میکنیم استاد″
یونگی گفت و جیمین نیشخند زد.

″نه مرسی″
هوسوک گفت و چشماشو چرخوند.

″بابا بسه دیگه ازش جدا شو خوردیش″
سوکجین غرید و تهیونگ بالاخره از لبای جونگ کوک دل کند.

″من بیشتر دوستت دارم کوکی″
تهیونگ گفت و بوسه ی کوچیکی کنار لب جونگکوک زد.

″عوقققق...گمشین! گمشین کنار من سینگلممم..″
هوسوک داد زد.

″تو چرا رل نمیزنی خب؟″
سوکجین پوکر گفت.

″وقتمو میگیره نمیتونم راحت برینم وسط قرارای اینا″
هوسوک با نیشخند گفت.




سلام

چخبر

لاو یو ال

خدافظ

🌌Do Not Look At Me_VKOOK🌌Where stories live. Discover now