157

4.6K 753 441
                                    

سوجون فاکر:
هی داداش ، اون دوتا سکسیا بودن ، من هنوز تو فکرشونم😔

کیونگ فاکر سوک:
کیا؟؟اون دوتا پسر خوشگلا؟

سوجون فاکر:
خودمون کم خوشگل نیستیم۱:

کیونگ فاکر سوک:
پس چی۱:

سوجون فاکر:
داداش داشتم میگفتم ، توی خیابون دیدمشون داشتن خرید میکردن.

کیونگ فاکر سوک:
حتما رفته بودن چیزای بد بد بخرن آره؟۱:

سوجون فاکر:
نه راستش مارکت بودن😔😂

کیونگ فاکر سوک:
:/تصوراتم

سوجون فاکر:
داداش اون پسره که بزرگ تر میزد ، معلوم بود نمیخواد تو سکس بیبیش اذیت بشه۱:

کیونگ فاکر سوک:
میشه بگی از کجا فهمیدی؟:|

سوجون فاکر:
قدرت های ذهن خوانی هان سوجون را دست کم نگیر!!

کیونگ فاکر سوک:
اُسکُل:|🖕🏽

سوجون فاکر:
مادرفاکر ، مامانم صدام میزنه ، فعلا

کیونگ فاکر سوک:
به پهلوی چپم🤍

سوجون فاکر:
عوضی













"بله مامان؟"
سوجون پرسید و خانم هان(همون مامان جونگ کوک ولی فامیلی شوهرش هان ئه) بهش نگاه کرد:"اگه..بفهمی...یه داداش داری..چیکار میکنی؟"
سوجون پوکر به مامانش نگاه کرد:"تو این سن حامله ای؟؟"

خانم هان اخم کرد:"نه!یه برادر بزرگ تر از خودت"
چشمای سوجون گرد شد:"ها؟؟چرا این چیزا رو میپرسید اصلا؟؟نکنه واقعا یه برادر بزرگ تر از خودم دارم؟"
خندید و ادامه داد:"شوخی بامزه ای بود ، ممنون"

خانم هان به زمین نگاه کرد:"سوجونا..راستش..من..یه پسر دیگه هم..دارم"
سوجون با چشمای گرد به مادرش نگاه کرد:"چی میگی مامان؟شوخی هم حدی داره"

"راستش رو میگم..سوجون.."
خانم هان با تردید گفت.

سوجون با شوک از جاش بلند شد:"چی داری..میگی..مامان؟؟به بابا خیانت کردی؟!"

خانم هان شوکه شد:"چی؟؟؟نه!!اون..اون قبل ازدواج ماست..شوهر قبلیم.."
چشمای سوجون گرد تر از این نمیشد ، چه خبر بود؟!
"چ-چی؟؟بابا شوهر دومته..؟"

زن زبونشو روی لب پایینش کشید:"آ-آره.."

"ش-شوخی قشنگی..نیست"
سوجون گفت و زن آهی کشید ، چرا زندگیش انقدر بهم ریخته شده بود؟

"سوجون ، من حقیقت رو میگم ، تو یه برادر بزرگ تر از خودت داری"
زن با خستگی گفت و بالش پشتش رو تنظیم کرد و روی مبل دراز کشید.

"چی...داری میگی‌ مامان؟؟"
سوجون با تعجب گفت ، یعنی واقعا یه برادر داشت؟باید خوشحال میبود یا ناراحت؟؟

🌌Do Not Look At Me_VKOOK🌌Where stories live. Discover now