47

7K 1.3K 74
                                    

″پشمک میخوای؟″
جیمین سمت جونگ کوک اومد و پرسید.

جونگ کوک سرش رو به علامت ′نه′ تکون داد.

جیمین آهی کشید و سعی کرد به این که جونگ کوک جوابشو نمیده  ، اهمیت نده.

تهیونگ کنار دوستاش داشت میخندید و تهیون کنار جونگ کوک نشسته بود و منتظر بود تا داداشش و دوستاش براش پشمک بیارن.

″اوپا؟چرا ساکتی؟″
تهیون پرسید.

جونگ کوک دستشو روی سر تهیون کشید.
″چیز-چیزییی نییست″
آروم گفت و تهیون لباشو غنچه کرد.

جونگ کوک فهمید این که بعضی وقتا تهیونگ میخواد چیزی بگه ، لباشو غنچه میکنه ؛ ارثیه.

″ولی اوپا صدای تو خیلی قشنگه...نباید ساکت بمونی″
تهیون گفت و جونگ کوک یه چیز دیگه هم فهمید.
اینجور تعریف کردنا هم ارثیه‌.

جونگ کوک وقتی لحن بامزه ی تهیون رو شنید ، نتونست جلوی خودش رو بگیره و خم شد و لپ ورژن دخترونه ی تهیونگ رو بوسید.
″کییوت″
آروم گفت و تهیون با ذوق خندید:″تو کیوت تری اوپا خرگوشی″

همون موقع ، تهیونگ و یونگی و جیمین با دست پر اومدن.
همشون دیده بودن جونگ کوک گونه ی تهیون رو بوسیده.
تهیونگ خوشحال بود خواهرش و جونگ کوک با هم کنار اومدن.
تهیون معمولا از همه بدش میومد.

″خب خب...برای تهیون پشمک داریم و برای کوکیِ خودم شیرموز″
تهیونگ گفت و هردو به یه روشی ذوق کردن.

جونگ کوک چشماش برق زد از خوشحالی و تهیون جیغ زد.
″مرسی اوپااا″
تهیون گفت و پشمکش رو گرفت‌.

جونگ کوک هم لبخند خوشگلی تحویل تهیونگ داد.

یونگی و جیمین گرخیدن(پشماشون ریخت..میدونم دلتون تنگ شده بود۱:).
این همون پسر دارک و ساکت دانشگاه بود؟

″دیگه برگردیم خونه″
یونگی گفت و تهیون نالید.

🌌Do Not Look At Me_VKOOK🌌Where stories live. Discover now