76

6.5K 1.1K 123
                                    

با صدای دینگ مانند نوتیفیکشن گوشیش ، لبخند ذوق زده ای زد.
سوکجین هیونگش بالاخره اومده بود!

واقعا دلش براش تنگ شده بود.

سوکجین هیونگ:
گمشین بیاید پایین...خوشگل ترین ماشینی که دیدید ماشین منه۱:

جونگو:
مرسی برای راهنمایی دقیق❤



تهیونگ هم همراه جونگ کوک از خونه بیرون زد و دنبال یه ماشین که توش شخص آشنایی یا خوشگل ترین ماشینی که دیدن باشه.

با دیدن ماشین سفیدی که داشت براشون بوق میزد ، فهمیدن ماشین سوکجین کدومه.

سمت ماشین رفتن و سوار شدن ، تهیونگ میخواست جلو بشینه که سوکجین با دیدن این حرکت گفت:″گمشو برو عقب بشین فاز ددی بودن بَرت نداره″

تهیونگ چشم غره رفت و جونگ کوک جلو نشست و تهیونگ عقب‌.
″س-سسللام هیییونگ″
جونگ کوک با ذوق گفت و سوکجین لبخند زد:″سلام جونگو″

″سلام سوکجین شی″
تهیونگ گفت و سوکجین برگشت سمتش:″سلام اسکل″

تهیونگ نفس عمیقی کشید و سعی کرد بخاطر این که ابهت ددی بودنش زیر سوال رفته ، دعوا راه نندازه‌.

″کججا میییرییم؟″
جونگ کوک پرسید و سوکجین ماشین رو از اون محل دور کرد.

″میریم سینما و بعدش رستوران...کسی مشکلی داره؟خب اگه تهیونگ مشکل داره ، مشکلش تو باسن جونگ کوک...جونگ کوک هم که کاری نداره داشته باشه میزنمش..خوبه کسی مشکلی نداشت″
سوکجین تند تند گفت و تهیونگ ایمان اورد اون زندگی قبلیش رپر بوده.

″بباششه″
جونگ کوک آروم گفت و سوکجین زی لب ′خوبه′ـی گفت‌.

تهیونگ آهی کشید و گوشیش رو در آورد.


بابا~:
چی شد یهو رفتی؟

تهیونگ:
جونگ کوک میخواست بریم بیرون با دوستش.

بابا~:
زن ذلیل؟نه اون پسره نمیشه...چی بگم براش؟😐😂

تهیونگ:
ولش کن😂...

بابا~:
خوش بگذره...تونستی یه روز بیارش خونمون.

تهیونگ:
چشم.

بابا~:
خوبه

🌌Do Not Look At Me_VKOOK🌌Where stories live. Discover now