تهیونگ:
اون اردوی علمی که میخوان ببرن ، میای؟پسر مرموز:
آره.تهیونگ:
میشه بیام نزدیک و صحبت کنیم؟پسر مرموز:
نهههیههیپسر مرموز:
منظورم نه هست..نمیتونی بیای.تهیونگ:
من دیدم تو هول شدی ، خجالت میکشی با ددی آیندت صحبت کنی؟۱:پسر مرموز:
نه من هول نشدم ، و تو ددی آینده ی من نیستی و اگه توی این جمع کسی قرار باشه ددی کسی باشه ، اون منم که ددی توام.تهیونگ:
باشه:/تهیونگ:
*مثلا قبول کردم*پسر مرموز:
میدونی وسط کلاس داری باهام چت میکنی؟تهیونگ:
آره ولی استاد احمق تر از این حرفاس.پسر مرموز:
استادا حواسشون به من هست.تهیونگ:
چرا؟پسر مرموز:
به تو ربطی نداره.تهیونگ:
ناراحت شدم...پسر مرموز:
باشه.Seen
پسر مرموز:
هی مرد ، واقعا ناراحت شدی؟؟تهیونگ:
آره:((پسر مرموز:
خب...ببخشید..تهیونگ:
اوه مای گاد من باید از این اسکرین شات بگیرم و قاب کنم بزنم بالای تختم:)پسر مرموز:
....وات د فاک داداش..
YOU ARE READING
🌌Do Not Look At Me_VKOOK🌌
Fanfiction[به من نگاه نکن] -:میشه انقدر بهم زل نزنی؟ تهیونگ: خب متاسفم چون باید بگم نمیشه ، تو زیادی خوشگلی. جونگ کوک پسر ساکت دانشگاه که خیلیا روش کراش دارن و منظور از خیلیا ، تهیونگی که هر روز نگاهش میکنه هم هست. _____ Couple:VKOOK