64

6.6K 1.2K 248
                                    

بابا~:
تهیونگ اون مرده رو ده سال زندان انداختم.

تهیونگی:
مرسی بابا💜💜

بابا~:
اون کی بود؟نگفتی بهم فقط گفتی یکیو اذیت کرده و همچنین خودت...کار بدی نمیکنی که ته؟

تهیونگی:
نههه بابا!!..اون بابای کوکی بود.

بابا~:
همون پسره که گیر دادی بهش؟😐😂

تهیونگی:
الان دوست پسرمه۱:

بابا~:
باریکلا به سرعتت😂کِی بابا بزرگ میشم؟😂

تهیونگی:
باباااا😂😂😂

بابا~:
باشه باشه...یه روز بیارش ببینیمش..مامانت هم گیر داده ببینه..تهیون از وقتی اومده میگه کوکی اوپا اینجوری کوکی اوپا اونجوری

تهیونگی:
بگو به دوست پسر من چشم نداشته باشه دختره ی زشت:/

بابا~:
عه!تهیونگ بی ادب نشو تهیون خواهرته.

تهیونگی:
باشه ببخشید...میارمش یه روز..فعلا فرار کرده از دستم😐😂

بابا~:
چیکارش کردی؟😐

تهیونگی:
خودش یه کاری کرد بعدش خجالت کشیده رفته خونه ی دوستش😐😂

بابا~:
...واو...نمیخوام به این که چیکار کرده فکر کنم..

تهیونگی:
آره..

بابا~:
پیداش کردی بیارش خونه ببینیمش.

تهیونگی:
چشم.

بابا~:
فعلا برم این منشیه گیر داده آقای کیم جلسه دارین:/

تهیونگی:
موفق باشی بابا❤

بابا~:
مرسی..بای

🌌Do Not Look At Me_VKOOK🌌Where stories live. Discover now