″کوککک″
تهیونگ از توی هال داد زد ، دو سه روزی میشد با هم زندگی میکردن و البته که همشون اصرار تهیونگ بود.″بل-بله″
از اتاق بیرون اومد و گفت.″من دارم میرم خرید ، میخوای بیای؟″
تهیونگ درحالی که کت چرمیش رو میپوشید ، گفت.″نه...ت-تو خودت ببرو″
جونگ کوک با لبخند کوچیکی گفت.″باشه بیب...چیزی لازم نداری؟″
تهیونگ پرسید و جونگ کوک سرشو به منظور ′نه′ تکون داد.″اوکی..چیزی لازم داشتی زنگ بزن...آها راستی شام درست نکن میخوام پیتزا بخرم″
تهیونگ گفت و کفش هاش رو پوشید.″بباشه″
جونگ کوک با صدای آرومی گفت و تهیونگ خم شد و صورتش رو بوسید:″زود میام..مراقب خودت باش″″توام هممیین ططور″
کوک گفت و سمت اتاقش رفت.تهیونگ بعد از خداحافظی کوتاهی ، رفت و جونگ کوک در رو بست.
′حالا چیکار کنم؟یکم با گوشیم کار کنم؟′
جونگ کوک فکر کرد و سمت هال رفت.
****
با صدای زنگ ، با فکر این که تهیونگه سمت در رفت و بازش کرد.
با دیدن کسی که پشت در بود شوکه شد.
″ب-ببابا؟″سرچ گوگلم:
روش های تجاوز به واتپدلنتی این نصفه اومده بود
ببشید دیه
![](https://img.wattpad.com/cover/243561872-288-k479774.jpg)
ВИ ЧИТАЄТЕ
🌌Do Not Look At Me_VKOOK🌌
Фанфіки[به من نگاه نکن] -:میشه انقدر بهم زل نزنی؟ تهیونگ: خب متاسفم چون باید بگم نمیشه ، تو زیادی خوشگلی. جونگ کوک پسر ساکت دانشگاه که خیلیا روش کراش دارن و منظور از خیلیا ، تهیونگی که هر روز نگاهش میکنه هم هست. _____ Couple:VKOOK