شورش؟

909 171 17
                                    

صدای موسیقی بلند رو میشنیدم،مشخص بود مراسم برای پولدارای توی باغ شروع شده،نیم ساعتی بود که مارو منتقل کرده بودن به این سالن،سرمو به سکوی پشت سرم تکیه دادم بودم و به آدمایی نگاه میکردم که یک ماه گذشته مو باهاشون‌گذرونده بودم و الان همه یه گوشه کز کرده بودن و تا یه ساعت دیگه سرنوشتشون تو خونه یکی از اون آدمایی که همشون به نظرم چاق و کچل و هوس باز بودن،رقم میخورد.هارا کنارم نشسته بود و سرش رو شونه م بود،میدونستم از زندگیی که داره راضی نیست،با فکر اینکه ممکنه اون مرتیکه که اسم خودشو پدر گذاشته،یه روزی این بلا رو سر جیوونم بیاره،مشتام محکم جمع شدند،کاش میتونستم زندگیشو عوض کنم.داشتم تو ذهنم دنبال نقشه ای برای نجات هارا میگشتم که صدایی از فکر بیرونم آورد:
+هی جین،اونجا رو نگاه کن،یه سوراخ میبینم شاید بتونی از اونجا در بری.
و پشت بندش چندنفر با صدای بلند خندیدند...کای بود،همونکه تو قمار،زندگیشو باخته بود واونقدری احمق بود که دوباره قمار کرده بود و سر از اینجا درآورده بود.هربار بهم تیکه های خودشو مینداخت و من هربار این حماقتشو به روش میاوردم.اما امشب حوصله شو نداشتم،صورتمو برگردوندم که دوباره گفت:
+چی شد؟؟جین سرکش ما دیگه نمیتونه فکری برای فراربکنه؟؟؟
با عصبانیت سمتش نگاهی انداختم و گفتم:متاسفم ولی من مثه تو احمق نیستم که فقط با تحریک بقیه و بدون فکر بخوام رو زندگیم قمار کنم.
مثه همیشه جا خورد.اما خودشو محکم نگه داشت،پوزخندی زد و گفت:
+پس تسلیم شدی؟
من؟؟؟من تسلیم بشم؟؟اینبار بلند شدم و گفتم:
_من فقط وقتی تسلیم میشم که مرده باشم.
هارا با دیدن مشتای گره کرده م با نگرانی کنارم پاشد و از بازوم گرفت.با عصبانیت بازومو از دستش رها کردم و باصدای بلند ادامه دادم:
_من یه آدم آزادم،کسیم که نمیذارم کسی به راحتی بهم دستور بده،یه روز از این فلاکت نجات پیدا میکنم و اون روز به خودم بدهکار نیستم.اون روز برای اینکه به آسونی زیربار حرف این و اون نرفتم از خودم راضییم و برای شکسته شدنم،خودمو مقصر نمیدونم.اما شما چی؟؟؟
با چشمام تموم کسایی که تو سالن بودن رو نگاه کردم و با صدای بلند از روی عصبانیت گفتم:
_شما چطور میخاید باخودتون کنار بیاید؟؟؟شما برای اینکه تو آینده به خودتون بدهکار نباشید چه غلطی کردید؟؟؟جز اینکه سرتونو عین گوسفند پایین انداختید و هر کسی به راحتی هر غلطی خاست باهاتون کرد و شما فقط زنده موندید...ولی میدونید چیه؟؟؟منم زنده م...بااین فرق که سال بعد،وقتی قراردادامون تموم شد،من کسیم که غرورمو حفظ کردم و شما چی؟؟؟اون موقع اکثرشماها شاید نفس بکشید ولی حتی دیگه زنده نیستید...
نگاه تحقیرآمیزی به کای انداختم و گفتم:
_کسی که تسلیم شده تویی نه من...تنها کسی از بین شما که تسلیم نشده منم.
همه توجهشون جلب شده بود،حتی آرایشگرا و نگهبانایی که دم در وایستاده بودند.کای آروم گفت:
+میخای چیکار کنی جین؟؟
بلند گفتم:
_آروم نمیشینم،هر موقعیتی هرچقدر کوچیک باشه برای فرار غنیمت میشمرم،تو غذاشون چیزی میریزم،هرچقدر نیاز باشه کتک میخورم ولی هیچوقت به راحتی قبول نمیکنم بهم دستور بدند.تا جاییکه بتونم کاری میکنم که از خریدن من پشیمون بشند...شمام باید همینکارو کنید تا این آشغالایی که اون بیرون دارن به امید من و شما مست میکنند،اینقدر خسته بشند که دیگه فکرخرید هیچ‌آدمی به سرشون نزنه...ما اراده و اختیار داریم،همه ما غرور داریم و نباید بذاریم کسی این ویژگی هامونو زیر سوال ببره و تا حد یه حیوون پایینمون بیاره.
همون لحظه هارا،کامل سمتم چرخید و آروم گفت:
× منم این اجازه رو نمیدم،میخام ازاین به بعد مثه تو باشم جین.
و با لحنی محکم گفت:
× میخام تلاش کنم یه روز آزاد بشم.
بهش لبخندی زدم که صدای سوزی دخترک ظریف و ریزه خابگاه رو شنیدم:
÷ هرکی بخاد ازاین به بعد به زور با من بخوابه از هرجاش که بتونم گاز میگیرم.
بدون هیچ خجالتی و با صدای بلند این حرفو زد.بعد اون سوهو بود که گفت:
=منم قول میدم جین،بهت قول میدم پشیمون نشم.
کم کم همه پاشده بودند،از هرطرف هرکی یه چیزی میگفت و هارا با دیدن این صحنه از هیجان بازومو محکم فشار میداد.کای خندید و دستشو آورد جلو و گفت:
+لعنت بهت،حتی منم تحت تاثیر قرار دادی.
بهش دست دادم که صدای بلندی همه رو ساکت کرد‌...همه سمت در برگشتیم....

.......................................................
باورت میشه ساعت دوازده رسیدم خونه؟؟؟
چون بیمار قدیمی دکترمم بهم اعتماد داره بعد رفتن منشیش کارا رو سپرد بمن و خودمو آخرین نفر ویزیت کرد.موقع رفتن بهش گفتم میخاید برقم خاموش کنم؟اینقد تو محوطه ش ترسیدم هیچکس جز من نبود و یه عالمههه درختای بلند🤦
هی منتظر بودم یه اتفاق جادویی بیوفته ولی خب دنیا خیلی وقته که دیگه جادویی نیست😐
خلاصه اینکه قسمت بعد کوکجین همو میبینند.برطبل شادانه بکوب🎊🎊🎊

your prideWhere stories live. Discover now