کافه ی قدیمی

738 144 164
                                    

کاور دست جانگکوک رو کشید و برای بار چندم نگاهش کرد:

_وای خدای من بلاخره گرفتمش.

چشمهاش قلبی شده بودند و بدون توجه داخل راهروی عریض دانشکده قدم برمیداشتند که ناگهان دستش کشیده و لحظه ای بعد متوجه لبهای سردی که روی صورتش نشستند، شد...

جانگکوک احساس گناه میکرد...چیزی که باید سال قبل به جین میرسید به خاطر تشکیلات مزخرف خانواده و اطرافیانش اینطور براش دست نیافتنی بود که حالا برای چندمین بار نگاه پر از ناباوریش رو بهش میدوخت...

دانشکده خلوت بود و به جز دو پسری که کنار هم قدم برمیداشتند فقط یک نفر آخر سالن دیده میشد...با رسیدن به در سرویس بهداشتی، ناخواسته و یکدفعه ای دست پسرش رو کشید و به داخل سرویس برد...با داخل شدنش، حرصی که برای لبهای جلو اومده و قرمز پسر داشت رو ندیده گرفت و لبهاش رو جایی نزدیک به گوشش گذاشت...

اون لحظه، جانگکوک خودش رو مجاز به بوسیدن لبهای کسی که از دستاوردش محرومش کرده بود، نمیدید...پس با بوسه ای گوشه ی صورت جین، کنار گوشش زمزمه کرد:

+میدونی که چقدر دوستت دارم آره؟

جین متعجب به موهای مشکی پسر که جلوی دیدش بود، نگاه کرد و جواب داد:

_معلومه که میدونم...دیوونه شدی؟

سرش رو بالا آورد و داخل چشمهای قهوه ایش خیره شد:

+منو مقصر نمیدونی؟

_تو؟؟؟ برای چی؟؟؟ باز کاری کردی؟؟؟

با اخم های گره خورده گفت و رئیس کوچک رو وادار به خندیدن کرد:

+نه...یعنی الان نه...

_درست حرف بزن ببینم چیکار کردی؟

با دست به قفسه ی سینه اش ضربه ای زد و پرسید...جانگکوک کمی عقب رفت و با چهره ای مشخصا غمگین لب زد:

+به خاطر زندانی کردنت تو عمارت...به خاطر اینکه اینو اینقدر دیر به دست آوردی.

دستش رو که روی بازوی جین گذاشته بود با حرف آخرش به پایین سر داد و نگاهش رو از تیله های قهوه ای مورد علاقه اش برداشت...جین همچنان ولی خیره به چشمهای درشت مقابل که به کاور دستش نگاه میکرد، بود و بعد از لحظه ای، خندید:

_هی کوک...به من نگاه کن.

سر پسر رو بالا آورد و رو به روی خودش نگه داشت:

_میدونی تو الان دوست پسر منی؟ ها؟ میدونی کسیی که بیشتر از همه تو این دنیا میخوامش؟ چطور خودتو مقصر میدونی؟ درسته اذیتم کردی، زندانیمم کردی ولی اگه یکی غیر از تو منو میخرید چی؟؟ میدونی اگه کریس وو منو میخرید چه اتفاقی برام می افتاد؟ یا اون مردتیکه ی گنده ی جوگیر؟

جانگکوک در مونده بود و این وجهه از ارباب بزرگ عمارت رو فقط جین میتونست ببینه:

+ولی اگه جانگ میخریدت....

your prideWhere stories live. Discover now