کیم جدید

807 149 273
                                    

تا به خودش اومد، یقه ی پیراهن گیپوردوزی شده ی سفیدش، داخل دستهای پسر موبلوند مشت شد و همون زمان بود که از دیوار پشتش جدا و از بین دستهای مرد رو به روش به سمتی دیگه کشیده شد...

کمرش که به زمین برخورد کرد و درد بدی وجودش رو در برگرفت، تازه متوجه ماجرا شد و با بالاآوردن دست هاش، دست های گره شده به یقه ی پیراهنش رو محکم چسبید...پسر موبلوند همونطور که با کشیدن لباسش، بالا و پایینش میکرد، فریادهای خشمگینی میکشید ولی جینی که به پسر مومشکی کمی عقب تر ایستاده، خیره بود رو، به هیچوجه متوجه خودش نمیکرد...

چرا جانگکوک همونطور بی حرکت ایستاده بود؟ چرا برای دفاع ازش جلو نمی اومد؟ چرا به سمتش نگاه نمیکرد؟ مگه خودش کسی نبود که اون رو به این اتاق کشیده بود؟

با شنیدن فریاد بعدی فلیکس از هجوم افکارش، به خودش برگشت:

×تو...تو به چه جرئتی میخواستی دوست پسر منو ببوسی؟؟

به سختی دستهای مشت شده ی پسر روش رو، از خودش جدا کرد و به سمتی هولش داد...

جانگکوک قرار نبود نجاتش بده و باید میفهمید که باز هم فقط خودش بود و خودش...همراه با بلند شدنش، با دردی که به قلبش هجوم آورده بود، غرید:

_این دوست پسر تو بود که میخواست منو ببوسه.

پسر موبلوند با شنیدن حرفش رو به قرمزی میرفت و در حالیکه مشتش رو آماده کرده بود، دوباره به سمت جین حمله ور شد:

×خفه شو...فکر کردی نمیدونم چرا موهات رو رنگ کردی، چرا خودتو اینطوری مثه هرزه ها درست کردی و به این مهمونی اومدی؟؟؟فکر کردی میذارم جانگکوکم رو از دستم در بیاری؟

جین مشت پسر رو بین راه و توی هوا نگه داشته و به پسر اخم کرده ی وسط اتاق نگاهی انداخت..‌
هنوز قصد دفاع ازش رو نداشت و جین از سر پایین افتاده اش مطمعن تر شد. پس همونطور که بلند میشد، دست موبلوند رو به سمتی پرت کرد و با افتادنش، بالای سرش ایستاد:

_دفعه بعد به جای بلند کردن مشتت روی من، روی کسی بلندش کن که قصد خیانت بهت رو داشت.

با گفتن حرفش، چرخید تا از اتاق خارج بشه که کمرش توسط دستهای ظریف پسرک مدل گرفته شد و دوباره به زمین برخورد کرد...فلیکس همونطور که از کمربند پسر موبنفش گرفته بود، با حرص و از بین دندونهاش گفت:

×اگه جانگکوک به من خیانت کنه تقصیر توعه... امیدوارم زودتر بمیری تا...

صدای پسر با غرش خشمگین جانگکوک خفه شد:

+خفه شو فلیکس...

از شدت خشم توی صدا، فلیکس ترسیده و متعجب به سمتش برگشت و صاحب صدا رو همونطور که سنگین نفس میکشید، دید که رو به جین کرد و با صدایی آهسته گفت:

your prideWhere stories live. Discover now