لپتاب رو بستم و خودم رو کش و قوسی دادم...لیستی که برای محموله ی فردا بسته شده بود رو کامل کرده بودم و چشم هام رو برای لحظه ای استراحت روی هم گذاشتم...طی این چند روز گذشته رابطه م با جانگکوک بهتر شده بود و حالا راحت تر باهم صحبت میکردیم...درسته هیچوقت نمیتونستم اتفاقات افتاده رو فراموش کنم اما رفتار جانگکوک طی این مدت به قدری عوض شده بود که کمی، فقط کمی حس میکردم ممکنه از اقدامات گذشته ش، پشیمون شده و برای جبران، این کار ها رو میکرد...
+تموم شد؟
چشمهام رو بسته بودم و متوجه سایه ی بزرگی که روی سرم خیمه زده بود نشدم...سرم رو بلند کردم و جواب دادم:
_آره همین الان تموم شد.
لبخندی زد...این روزها برخلاف گذشته لبخندهای یکدفعه ای رو از جانگکوک زیاد میدیدم و این یکی از جنبه های متفاوت این پسر کنارم و ارباب عمارت بزرگ جئون بود...ضربه ای آروم به پشتم زد:
+خوبه...جمع کن میریم خونه.
و به سمت میز بزرگش حرکت کرد...بلند شدم و ایستادم:
_زود نیست؟
درحالیکه کتش رو میپوشید،پاسخ داد:
+ امروز کارت زیاد بود، خسته شدی...منم یکم سردرد دارم.
برای حرفی که میخواستم بزنم دودل بودم...کمی این پا و اون پا کردم و سرفه ای مصلحتی زدم که متوجه شد:
+چیزی میخوای بگی؟
جلوتر رفتم و جلوی میزش ایستادم...کتم رو برداشت و میز رو به سمتم دور زد...کت رو به دستم داد و با چهره ای منتظر نگاهم کرد... گرمی داخل نگاهش، شکم رو از بین برد و با کمی مکث، گفتم:
_راستش چند روز پیش تولد جیوون بود.
+خواهرت؟
لبم رو گازی گرفتم که نگاهش به سمتش جلب شد...بالا و پایین شدن سیبک گلوش رو دیدم و با تعجب، جواب دادم:
_آره خواهرم...چند روز پیش تولدش بود و فردا قراره با چان به مسافرت برند...همونکه خودت گفته بودی.
سری تکون داد و تایید کرد...دوباره به چشمهام خیره شد و ادامه دادم:
_خب گفتم شاید بتونیم امروز بعد از شرکت، بریم تا براش یه چیزی برای کادوی تولدش بگیرم و چان بهش بده.
برقی داخل چشمهاش درخشید:
+میتونیم...همین الان میریم به یه فروشگاه خوب.
تلفن همراهش رو از روی میز برداشت و نگاهم کرد:
+چیز دیگه ایم هست؟؟چرا نمیپوشی بریم؟؟هوا بیرون سرده...
سعی کردم به چشمهاش نگاه نکنم و با داخل کشیدن لبهام به دهنم بعد از کمی فکر کردن، گفتم:
_خب...من به حسابم دسترسی ندارم و تو این مدتم درآمدی نداشتم...
YOU ARE READING
your pride
Fanfictionمن بدترین کسی بودم که میتونستم گیر هرکسی بیوفتم اما مقابل تو،تمام تلاشمو کردم که بهترین باشم کاپل اصلی:کوکجین کاپل فرعی:یونمین
