آشپزخانه

717 153 138
                                    

_جانگکوک قرار نیست با سهامدارای سامسونگ شام بخوری که...

پسر کت و شلواری رو به روش دستی به کرواتش کشید و با اخم پرسید:

+مگه چشه؟؟

_عادی باش...مثه همیشه که تو عمارت میچرخی...منو نگاه کن...با این کت و شلوار و‌ کروات داری داد میزنی که باید باهات رسمی برخورد کنند.

با ناراحتی کتش رو در آورد و روی مبل نزدیکش پرت کرد:

+خوبه؟؟؟

جین جلو تر رفت و رو به روش ایستاد...مدتی که به جای جیمین به شرکت میرفت جلسه ها و قرارهای ناهار مهم و زیادی رو با مرد رو به روش رفته و همیشه خونسردی و اعتماد به نفسش رو ستایش میکرد، طوری که همیشه دست بالا رو توی همه ی مذاکراتش داشت و با ابهت و جذبه ی فوق العاده ای صحبت میکرد اما امشب...

با خنده ی کوچکی دستش رو به سمت لباس پسر مقابلش برد که به طرز عجیبی باعث شوکه شدن جانگکوک شد...قدمی به عقب برداشت و اخمی کرد...جین اعتراض کرد:

_میخوام یکم اینو شل تر کنم.

و به کراوات قرمز دور‌گردنش اشاره ای کرد...جانگکوک با همون اخم روی صورتش قدم عقب رفته رو جلوتر اومد و اجازه داد جین استایل مورد نظر خودش رو پیاده کنه......

جین کمی کروات قرمز رو شل تر کرد و با باز کردن دکمه ی اول پیراهنش به مرتب کردن یقه ی بازش مشغول شد و بی توجه به پسری بود که با نفس حبس شده از بالا به دستهای ظریف و چشمهایی که روی قفسه ی سینه اش تکون میخوردند، خیره بود...

انگشتهاش برای حلقه شدن دور‌کمر باریک نزدیک به کمر خودش التماس میکردند و میتونست بوی خوش گل رز رو از موهای پسر حس کنه...لبهاش رو به داخل کشیده بود تا بدون اختیارش، موهای ریخته روی پیشونی پسر رو لمس نکنند و متوجه قطره ی عرقی که از گوشه ی شقیقه اش درحال ریختن بود، شد...قلبش تند تر از همیشه میزد و این همه حس و حال باهم برای جانگکوک بیش از حد غیرقابل تحمل بود...

سرش رو بالا تر برد و مثه کسی که بعد از مدتها زیر آب بودن، بالا اومده، نفس عمیقی گرفت و با نگاه دوباره به پسر موقهوه ای، اون هم اونقدر نزدیک به خودش، چشمهاش بسته شدند...

کار جین تموم شد و قدمی به عقب برداشت...پسر مومشکی سریع چشمهاش رو باز کرد:

+تموم شد؟؟

لبخندی به مرد عضلانی رو به روش زد و جواب داد:

_آره میتونیم بریم.

.

جین از قبل سر وعده ی ناهار اعلام کرده بود که برای شام ارباب عمارت به اونها ملحق میشه و همین باعث شده بود که برای وعده ی شام تعداد زیادی از کارکنان عمارت سر تایم مخصوص حاضر باشند...

your prideWhere stories live. Discover now