Fate or Folly?

5: 𝔸𝕝𝕡𝕙𝕒𝕤 𝕤𝕥𝕠𝕣𝕪

نان: چرا بهمون نگفتید؟

جین: دیگه چی از ما پنهان کردید؟

نام: چطور تا حالا دور از هم دوام آوردید؟

جین: یکم عجیبه که تا حالا نپرسیدم نه؟ ولی حالا که بهش نزدیکیم میخوام بدونم هر بار راتت رو چطور میگذرونی کوکی؟

نامجون طبق قرارداد نانوشته ی بینشون دنباله ی حرف رو گرفت و ادامه داد.

نام: تا حالا در مورد اینکه با امگا یا بتایی بوده باشی نشنیدم. مطمئنن یه کاریش میکنی، نه؟

جین بلافاصله گفت: گفتی با کسی هستی. با اون میخوابی؟

نام:خانوادت خبر دارن؟

جین: اون کیه ؟ چه جنسیتی داره؟

نامجون هشدار وار ادامه داد.

نام: منظورش جنسیت ثانویه است سعی نکن بپیچو...

حرف نامجون با دستی که روی دهنش قرار گرفت قطع شد.

اون دست متعلق به جونگ کوک بود.

کوک که توقع نداشت به این زودی گیر این مُد هیونگ هاش بی افته و از طرفی توقع همکاری نامجون هیونگش رو با جین نداشت از وقتی اون دو رو جلوی در فروشگاه دیده بود کاملا توی حالت شوک رفته بود و به راحتی توسط اونها به ماشین کشیده شده بود و از پنج دقیقه ی پیش تاحالا که رسیده بودن‌ زیر رگبار سوالات مختلف قرار گرفته بود.

جالب اینجا بود که تا دهن باز میکرد که جواب سوالی رو بده یه سوال جدید ازش پرسیده میشد.

این باعث شده بود که مدام دهنش رو برای جواب دادن باز کنه اما قبل از اینکه صدایی ازش در بیاد مجبور به بستنش بشه.

وقتی بالاخره از این وضعیت خسته شد دستش رو، روی دهن نامجون گذاشت تا این چرخه که هر کدوم از اونها یک سوال میپرسیدن و میکروفن فرضی رو به شخص کناری میدادن قطع بشه و کمی زمان برای جواب دادن پیدا کنه.

سعی کرد از اولین سوال جواب بده ولی ... حقیقتا سوال اول رو یادش نمیومد تا جواب بده. بنابراین ساده ترین کار رو کرد و آخرین مورد رو جواب داد.

_: خودم میدونم منظورش از جنسیت چیه هیونگ. گفتم باکسی در رابطه هستم و این درسته...

کمی مکث کرد تا حرفش توسط دو نفر دیگه تحلیل بشه بعد ادامه داد: خانوادم خبر ندارن و قرار نیست باخبر بشن. قطعا دلیلش رو میدونید! جنسیتش... یا بهتر بگم جنسیتشون آلفا است.