36: 𝔸𝕤𝕥𝕣𝕒𝕝 ℙ𝕣𝕠𝕛𝕖𝕔𝕥𝕚𝕠𝕟

120 32 43
                                    

( یک ماه بعد )

": جانگ هوسوک

تهیونگ با صدا کردن هوسوک با لحنی که اون می شناخت و بهش هشدار میداد که نباید غرق بشه اون رو از افکارش خارج کرد.

این یک ماه خیلی به هر دو سخت گذشته بود چون برخلاف تفکر اولیه ی تهیونگ، یونگی با وجود توی دست و پا بودنش برای هوسوک یه نقطه ی اتکا حساب می شد.

اما هر چند خیلی اذیت شدند ولی باعث شده بود هر دو یه پیشرفت بزرگ داشته باشند.
هوسوک با تعریف بچگیش به تهیونگ در مورد هدیه ی مادرش که بی پرده گفتن حقیقت بود گفت و کم کم انقدر بهش اعتماد کرد تا تونست از صحبت های اون برای کم کردن نشخوار های فکری استفاده کنه.

حالا هوسوک بیشتر روی ذهنش مدیریت داشت گرچه بیشتر اون یک ماه رو به این که ذهن نا آروم هوسوک رو آروم کنن پرداخته بودن و وقت کافی روی تمرین های فرافکنی نذاشته بودن اما به نظر هر دو این ارزشش رو داشت چون برای هوسوک آرامشی که توی تنهاییش نداشت رو به ارمغان آورده بود.

برای تهیونگ این محرز بود که بدون داشتن آرامش ذهن کسی نمی تونه درست به مدیتیشن بپردازه چه برسه به تفکیک روح و جسم و بعد استفاده از توانایی ارتباط با جهان ارواح پس این ایجاد آرامش درسی بود که قبل از شروع کار باید به هوسوک می داد.

تهیونگ توی روز های اول متوجه ی این شد که هوسوک زیادی درگیر آینده و گذشته است و مدام در حال فکر به چی میشد اگر هاست.

تهیونگ با کمک یه ورد افکاری که توی ذهن هوسوک  می‌گذشت  رو تبدیل به صدایی کرد که برای‌ خودش قابل شنیدن باشه و به سرعت به این نتیجه رسید که هوسوک بیش از حد فکر می کنه.

اون بار ها و بارها ساده ترین موقعیت ها رو تجزیه و تحلیل می کرد و با این حجم زیاد فکر کردن مغز بیش از حد درگیرش، نمی تونه این افکار رو به نتایج یا اعمال مثبت تبدیل کنه و جای همه ی اون چیز هایی که انتظارش رو داره بهش احساس ترس استرس و اضطراب میده .

تهیونگ متوجه شد به شکل عجیبی هوسوک در مورد هر چیزی یه رویه ی ثابت داره.

اونم اینکه فکر میکنه و تصمیم میگیره یک گزینه خاص برای یک موقعیت خاص بهترین انتخابه.

تا اینجا همه چیز عادیه ولی موقع ی انجام اون  تصمیم  بلافاصله اون گزینه ی خاص رو با یک گزینه ی جدید و از جهاتی بهتر مقایسه می کنه و این روند ادامه پیدا می کنه  تا زمانی که به نتیجه برسه.

مشکل اینجا بود که هوسوک تا قبل از اون که توی ذهنش به نتیجه برسه هیچ کاری انجام نمیده و از طرف دیگه نمیتونه بین گزینه هاش انتخاب کنه.

توی مدتی که افکار هوسوک به گوش تهیونگ می رسید متوجه شد که وقتی چیزی ذهن هوسوک رو درگیر میکنه اون مدام بهش فکر میکنه و جوری رفتار میکنه که این یک مشکل جدی و پیچیدست که  مشخصا اگر حل نشده ولی نادیده هم گرفته نشده.

Fate or Folly?Where stories live. Discover now