45: 𝔻𝕖𝕟𝕚𝕒𝕝

136 36 58
                                    

£: اوه پس خوبه چون با شناختی که از خاندان پارک و جیمین دارم فکر نکنم بخواد خودش رو قاطی همچین داستانی کنه.

میدونی که ژن نابغه بودنش نمیزاره. اونا مثل تو که جنگیدن رو از بچگی یاد گرفتی یاد گرفتن راهی که که تهش پیروزی حتمی نباشه رو نباید رفت اونم وقتی که مسیری وجود داره که مستقیما به پیروزی می رسوندشون!

_: مسیری که مستقیم به خوشبختی می رسوندش؟ منظورت چیه هیونگ؟

جانگ کوک نتونست جلوی خودش رو برای پرسیدن این سوال بگیره.

£: جانگ کوکا بزار از تو بپرسم. توی یه رابطه ی ما شیفتر ها خوشبختی چی معنا میشه؟

بعد یونگی بدون مکث برای فرصت دادن به جانگ کوک خودش جواب سوالش رو داد. تک به تک نام برد و همزمان با انگشت هاش شمرد.

£: یه عشق تموم نشدنی!

یه مارک پر رنگ که روی گردن جفتتون رد بندازه و مالکیتتون روی هم رو نشون بده!

بچه هایی که نسلمون رو ادامه بدن و قوی تر و باهوش تر از ما باشن !

اگر یکم زیادی رمانتیک و افسانه ای فکر کنی داشتن مارکی که جزوه خاص هاش باشه!

میشه گفت دقیقا تمام چیز هایی که دو آلفا بی کمک الهه نمیتونن با هم توی یه رابطه داشته باشن چون با خوی گرگشون جور در نمیاد.

بعد به مسخره گفت:
£: ما چقدر متواضعیم؟! تعداد خواسته هامون انقدر کمه کع حتی اندازه ی انگشت های یک دست هم نشد‌.

_: و اینا چه ربطی به مسیر مستقیم به خوشبختی و پیروزی داره؟

£: چطور متوجه نمیشی ؟ یعنی کنار هم ندیدیشون؟ جیمین برای رسیدن به خوشبختی تهیونگ رو داره که اونطور عمیق بهش خیره میشه !

یونگی با گفتن این جمله مستقیم دستش رو روی نقطه ضعف جانگ کوک و گرگش گذاشت.

اون پسر ساحره که بیش از حد به جیمین خیره می شد و همون نگاه ساده هم جانگ کوک رو اذیت می کرد چه برسه به اینکه حالا یونگی می گفت اون پسر مسیر مستقیم جیمین رو به خوشبختی بود؟!

£: می دونی یکم پیش وقتی برات از مشکلات رابطه ی دو تا آلفا می گفتم نمی دونستم اشتباه میکنم پس یک سری چیز ها رو برای اینکه بهت صدمه نزنم سانسور کردم و نگفتم ولی حالا که حرف به اینجا کشد و فهمیدم که اشتباه می کنم بزار بگم تا با هم به فکر های مسخره ام بخندیم.

کنارش خودت هم متوجه میشی چرا اون ساحره در مقایسه با تو مسیر مستقیمی برای رسیدن به خوشبختیه!

البته من فهمیدم که در مورد تو و جیمین اشتباه کردم اما حالا که کنجکاوی بد نیست اینا رو بگم!

جانگ کوک دوست داشت مخالفت کنه چون حس می کرد اون فکر ها قرار نیست خنده دار باشن چون برق چشم های یونگی رو می دید اما راهی جز تائید نداشت اگر چه یونگی هم منتظر تائید جانگ کوک نموند .

Fate or Folly?Où les histoires vivent. Découvrez maintenant