108:

65 16 8
                                    

بوسه‌ ی اروم اینبار با حس و حالی که بیشتر برای اوضاع میون دو گرگ الفا ی مشتاق و دلتنگ مناسب بود تغییر پیدا کرد.

حتی درد برخورد دندون هاشون بهم هم نمیتونست مانعشون بشه تا ادامه ندن . بوسه هاشون خشن بود و تا حدی به گاز گرفتن بیشتر شباهت داشت ‌.

لب های هردو میسوخت و بر اثر مکش پف کرده بود.
وقتی برای تنفس جدا شدن هر دو حس میکردن که ساید انسانشون سعی داره کنترل رو ازشون پس بگیره و هیچ کدوم برای تسلیم شدن اماده نبودن.

آلفای کوچیک تر زمزمه کرد‌‌.
جی کی: میشه بزاری اونم بشنوه چی میگم؟

جی ام فقط سرش رو به نشونه ی تائید تکون داد .
جی کی قبل از گفتن حرفی که توی سرش بود کمی مکث کرد چون  از لینکه باید در این مورد حرفی بزنه یا نه مطمئن نبود با اینحال جونگ کوک مدام ازش میخواست این موضوع رو به جیمین بگه پس تسلیم شد و اعلام کرد‌ .

جی کی: کوک میگه خودش نتونسته این رو تعریف کنه چون نگران واکنشتون بوده اما میخواد تو بدونی ما دیدیم که تهیونگ وقتی تو قربانی شدی تقریبا دیوونه شد ما فراز کردیم ولی بعدا فهمیدیم اونجا یه کشتار بزرگ راه افتاده. اون حتما برای زنده نگه داشتنتون این کار رو کرده برای همین ازت دور میکنه رازی که نمیتونه بهت بگه همینه. اون چیزی که آمبره باهاش تحریکش کرد باید همین باشه.

جی ام به اونچه جی کی گفت فکر کرد و گذاشت جیمین هم این حقیقت رو بفهمه .

گرچه مثل نیمه ی انسانش احساسات شدیدی و عمیقی نسبت به تهیونگ نداشت اما اون هم جفتش بود و بهش احساس وابستگی داشت  از طرفی به عنوان یه الفا که میل زیادی برای محافظت از جفت هاش داره  کار های اون پسر رو درک میکرد .

هر کاری برای محافظت از خانواده اش به نظرش  درست بود و اگر مجبور میشد برای محافظت از جفت هاش حتی ادم بکشه بار عذاب وجدان بعدش رو به نیمه ی انسانش تحمیل میکرد اما از خانواده اش محافظت میکرد‌. 

حس کرد که نیمه ی انسانش با شنیدن اون موضوع کمی عقب نشست و درگیر این موضوع شد اما با این وجود مشخصا جیمین از جی کی و جونگ کوک برای عنوان و در میون گذاشتن این موضوع با اون ممنون بود.

الفای چشم آبی بعد از اینکه کمی دو نیمه ی انسان اروم گرفتند و عقب نشستند رو به جفتش گفت:

جی کی: میشه تبدیل بشیم ؟ اونوقت نمیتونن بهمون غلبه  کنن میتونیم تا رسیدن زمان راتمون اینطوری بمونیم. 

الفا چشم بنفش اما  توی دوراهی بود. از طرفی با اینکه حالا فشاری نبود اما حس نیمه ی انسانش رو درک می کرد و می دونست  راتش اونقدر هم نزدیک نیست و حتی با تبدیل شدنشون نمی تونن تا رسیدن راتش  اون دو رو کاملا پس بزنن‌.

در ضمن جیمین کمی قبل اونچه ممکن بود اتفاق  بیافته رو پیش بینی کرده بود و مدام بهش توضیح داده بود که همچین حماقتی نکنه چون نمی خواست  اولین راتش با جفتش رو توی حالت گرگش بگذرونه و هشدار میداد  این خیلی خطرناک بود.

Fate or Folly?Where stories live. Discover now