:106

54 16 21
                                    

قبل از اینکه  بالاخره جمعیت حاضر توی اون سالن از هم جدا بشن و هر کدوم به سمتی برای انجام وظایفشون راهی بشن جین درخواست یه همصحبتی کوتاه با جونگ کوک کرد.

جیمین که حدسمیزد این گفت و گو باید در چه زمینه ای باشه ناخواسته مدام نگاهش له روی اون دو که با هدایت دست جین به کناری دور تر از جمع رفته بودن کشیده میشد و میشه گفت درست همونطور که انتظار داشت به وضوح درگیری اون دو نفر رو حتی وقتی که مثلا سعی داشتند یه بحث معقول و تا حدی جدی انجام بدن دید .

ناخواسته شروع به خنده کرد و با برخورد نگاهش به تهیونگ ناخوداگاه باعث خندیدن اون پسر هم شد و بعد توجهات روی اون دو نفری رفت که مثلا داشتند پنهانی بحث میکردن و صدای خنده ی جمع بعد از مدتی سکوت سنگین بلند شد و باعث شد هیونگ و مکنه ی گروه بالاخره دست از رفتار کردن مثل تام و جری بردارن.

بعد اون سه همراه با یونگی و هوسوک از بخش مرکزی خارج شدن تا تلپورت کنن چون طبق گفته ی تهیونگ اونجا امکان تلپورت برای ایجاد امنیت بیشتر مسدود شده بود.

به خواست تهیونگ قبل از تلپورت  گروه سه نفره ی اونها ، هوسوک و یونگی رو تا پیدا کردن ته جی دنبال کردن و به محض اطمینان از اینکه حال دال خوبه بالاخره به سراغ وظایف خودشون رفتن .

برعکس تصور تهیونگ و برداشت هاش از احساسات پیچیده ی جیمین که مشخصا احساس خطر یکی از حس های بارزش بود ،  جیمین قبول نکرد که مستقیم با کمک تله پورت به اون مکان برن و با وجود استدلال هایی که میاورد دلیل اصلیش این بود که نیاز به صحبت کوتاهی با جونگ کوک و اگر ممکن بود دیدار با مادرش داشت پس از تهیونگ خواست تا فقط اونها رو به سئول منتقل کنه.

بعد از تلپورتشون به سئول و به عمارت کوهستانی از تهیونگ خواست تا بره و نیمه دیگه کتاب رو با خودش بیاره پیش درخت همیشگیشون...

حقیقتا جونگ کوک و تهیونگ هیچ کدوم توقع این تصمیم رو نداشتن . 

با توجه به فرمون های جیمین و احساساتش این تصمیم که از هم جدا بشن توی دور ترین بخش افکار اون دو هم نبود ولی جیمین خودخواسته این تصمیم رو گرفته بود و هر دو به خاطر لحن قاطع جیمین ناچار اما راضی تن به اینکار دادن.

این میون هم تهیونگ خوشحال بود هم جونگ کوک...
هر دو یه فرصت پیدا کرده بودن .

یکی برای آماده کردن خودش...
اون یکی برای توضیح دادن خودش...

قبل از اینکه تهیونگ بخواد دور بشه جیمین بالاخره به گرگش اجازه داد بروز کنه و به خاطر احساس خطری که داشت  تهیونگ رو با روش مرسوم ببن زوج ها  سنت کرد‌.

گردنش رو به گردن تهیونگ میکشید و با کمک مچ دستش رایحه ی فرمونش رو به نقاط بدن تهیونگ منتقل میکرد. با این روش مقدار زیادی از رایحه اش رو که نشونه ی تحدید داشت روی تهیونگ گذاشت.

Fate or Folly?Where stories live. Discover now