61: Principal pak

73 21 20
                                    

صدای در اتاق و بعد پایین اومدن دست گیره خواهر و برادر ژنتیکی توی اتاق رو تا حدی ترسوند.

جیلین به سرعت با یادآوری قفل بودن در ورودی اتاقش نفس راحتی کشید. برعکس جیمین و بقیه ی افرادی که جیلین کودکیش رو با اونها گذرونده بود اون با هیچ کدوم احساس راحتی نمیکرد.

حتی اگر حس خوبی داشت از همون بچگی یاد گرفته بود حریم خصوصی حفظ کردنیه!

پس اتاق اون میشد گفت تنها اتاقه که صاحب داشت و کاملا همه به اینکه اون اتاق مال دختر بزرگ آقای پارکه اطلاع داشتن.

افراد زیادی نبودند که اجازه ی ورود به اون اتاق رو داشتند و رمز رو بدونن تنها فرد جیمین بود، پس این عجیب نبود که کسی برای ورود در بزنه اما فقط یه نفر وجود داشت که همیشه بعد از در زدن دست به دست گیره می‌برد .

جکسون اینجا چیکار می کرد؟ جیلین یه جسمی که مال برادرش بود اما حالا نیمه ی دیگه ای از روحش اون رو هدایت میکرد نگاه کرد.

@: هی جیل ! دختر بیا این در رو باز کن.
پس کی قراره من این دستگیره رو بکشم و بتونم راحت وارد دنیات بشم؟

این جمله ی مخصوص جکسون بود.

+:جیل؟ چرا اسم قشنگت رو خلاصه میکنه انقدر بهم نزدیکید؟

جیم برای گرفتن جواب به بتای نزدیکش که حالا حس میکرد گرگش تا حد کمی شاد شده نگاه کرد. اینجا چه خبر بود؟

اون جهره ی خشکی که اون دختر برای بقیه از خودش نشون میداد چیشده بود؟ 

وقتی با این دختر از اتاقی به اتاق دیگه میرفت دیده بود که چطور چهره اش برخلاف وقتی که با اون تنها بود چطور توی غالب خشکی فرو میره یه جورایی  انگار خودش رو اون پشت قائم میکرد .

جیم این رفتار رو قبلا دیده بود .
زمانی که لونای پک شده بود این رفتار رو توی یکی از انسان هایی که تبدیل شده و بلافاصله یا یکی از الفا های قوی پک جفت شده بود دیده بود.

اون دختر  قبل از تبدیل ، عاشق شده بود و بعد فهمیده بود عشقش یه شیفتره و برخلاف خواسته اش اون الفا تبدیلش کرده بود.

همین باعث ترس دختر از افراد تازه ی زندگیش شده بود. اون فکر میکرد ارتباط گرفتن با هرکدوم از اعضای اون پک میتونه دوباره به خطر بندازه.

اون اعضای اون پک رو مثل بقیه ی شیفتر ها عضو خانوادش نمیدید اونا براش گرگ هایی توی لباس انسان بودن. برای همین از بقیه دوری میکرد و تنها کسی که میدید الفاش بود.

جیم که برای خودش هم زمان برده بود تا با پک خو بگیره میتونست دختر رو درک کنه. اون دو تقریبا همزمان اومده بودند و جیمین چند باری اون رو دیده بود و در موردش کنجکاو بود.

وقتی جا و موقعیتش به عنوان لونای آینده ی پک بت شده بود و بعد با کناره گیری اسیتا خیلی زود لونای اصلی پک شده بود این رو وظیفه ی خودش میدونست که به احوال اون دختر رسیدگی کنه و کمکش کنه تا با شرایط کنار بیاد.

Fate or Folly?Where stories live. Discover now