تهیونگ در حالت عادی وقتی بحث جیمین وسط بود و اون توی خطری بود به قدری نگران وضعیت جیمین میشد که نمی تونست با آرامش یکجا بشینه چه برسه تمرکزش رو روی کمک به هوسوک برای یاد دادن ساخت حفاظ برای روحش بزاره اما اینبار تنها راهش برای کمک به جیمین یکجا نشستن و آموزش بود پس به هر سختی این کار رو کرد و چند روز دیگه رو صرف قوی تر کردن هوسوک کرد.
تهیونگ طب این دو روز باز هم به اون غار رفته بود تا شدت و توان جادوی سیاه خاله‌ی هوسوک رو بسنجه و تا بدونه باید هوسوک رو برای مقابله با چه سطحی از قدرت آماده کنه.
اون جادوی سیاه بر عکس چیزی که با شنیدن داستان انتظارش رو داشت قوی بود و تهیونگ این رو با در نظر گرفتن تمام نکات فهمیده بود.
جادوی سیاه اون غار وقتی که موج انرژی سفید بخاطر حضور و جادوی تهیونگ تقویت شد در برابرش دووم آورده بود.
از طرفی با بررسی دوباره و درگیر شدن ذهن تهیونگ در مورد طلسم اون یه چیز جدید فهمید.
تهیونگ حدس میزد اون محافظ بیهوش شده احتمالا بخاطر نباید دورگه باشه بلکه احتمالا به این دلیل بیهوش شده که طلسم برای متعادل شدن نیرو های سیاه و سفید بخشی از اون جادوی سفید رو به اون محافظ منتقل کرده و همین ورود جادو به وجود فردی که از پیش جادویی توی رگ هاش نداشته فشار زیادی وارد کرده و همین باعث بیهوشی اون محافظ شده.
با دیدن اون شواهد و رسیدن به این نتیجه تهیونگ کاملا قانع شد که اون غار بهترین جا برای هوسوکه تا در امنیت بیشتری از کالبد اثیریش خارج بشه.
از طرف دیگه اینکه جادوی سیاه در برابر موج قوی تر جادوی سفید تاب آورده بود نشونه ی قوی بودن ساحره ای بود که اون نیرو توی وجودش جریان داشته.
تهیونگ این رو هم مد نظر گرفت که اون طلسم و نفرین ده ها سال راکت مونده با اینحال هنوز قدرت خودش رو در برابر قدرت سفید حفظ کرده بود و این یعنی خطر چند برابر...
تازه با شنیدن داستان یونگ سون تهیونگ میدونست که اون جادو از طرف کسی به اون جادوگر داده شده پس اون فرد غربیه که میشد حدس زد خواهان به اسارت گرفتن هوسوک برای اهداف مجهولشه باید حتی از یانگ قوی تر باشه....
و اگر تا این قدر که هوسوک بزرگ تر بشه صبر کرده پس عجیب نیست اگر تا امروز هم برای بدست آوردن راوی صبر کنه.
تمام موارد بالا اهمیت آماده تر شدن هوسوک رو به تهیونگ باد آور میشد و همین شد که وقت بیشتری رو برای اینکار گذاشت و حتی برای آمادگی بیشتر خودش نقش یه مهاجم رو بازی کرد و چند باری روح هوسوک رو زندانی کرد.
با اینکه اون صاحب یه جادوی سفید بود اما بار اولی نبود که این ترفند گرفتن روح رو انجام میداد پس انجام حملاتی توسط تهیونگ میتونست به واقعی تر کردن موقعیت و شبیه سازی وضعیتی که ممکن بود پیش بیاد کمک کنه و هوسوک درک بهتری پیدا کنه.
YOU ARE READING
Fate or Folly?
Fanfictionسرنوشت یا حماقت؟ ¤🔮¤🔮¤🔮¤🔮¤🔮¤🔮¤🔮¤🔮¤🔮¤🔮¤🔮¤ هیچ کس فکرش رو هم نمیکرد که یه اتفاق ساده ممکنه زمینه ی فاش شدن همچین راز بزرگی باشه... کی می تونست حدس بزنه که فاجعه ی جبران ناپذیری پیش میاد؟ خب اگر دقیق بهش فکر میکردی... شاید وضعیتی که...
