49: 𝕃𝕒𝕤𝕥 𝕄𝕚𝕟𝕦𝕥𝕖 𝔻𝕖𝕔𝕚𝕤𝕚𝕠𝕟

88 27 16
                                    

همون لحظه فردی از میون جمعیت جلو پرید و فردی رو که در حال ایجاد طلسم برای کشتن اون خون آشام کوچیک بود رو کنار زد.

چشم همه به اون فرد خیره شد  و مشخصا هیچ کدوم انتظار دیدنش و این کار رو ازش نداشتن.

رهبر فرزندان ماه با وجود اینکه چشمش فقط پشت مرد رو میدید  اون رو خوب میشناخت.

م.ا.س: چرا جلوش رو میگیری کانگ هیون؟ ما باید...

کانگ هیون جزوه قوی ترین فرزندان ماه بود که با وجود اینکه توانایی کافی برای رهبر شدت رو نداشت هنوز محبت و لطف های زیادی از الهه ی ماه دریافت می‌کرد.

مردی که کانگ هیون صدا زده شده بود برنگشت و چشم از جمعیت نگرفت اون با حرکت  شدید دست هاش حرف های رهبر رو متوقف و  رد کرد.

( بچه ها از اینجا به بعد هر کدوم از فرزندان برگزیده ی الهه ماه صحبت کنه براشون علامت _ رو به کار میبرم .)

کانگ هیون: نمی‌تونید. حق اینکار رو ندارید! الهه به ما خشم میکنه!

صدای اعتراض یکی دیگه بلند شد.

_: منظورت چیه؟ اون خون آشامه! اینکه اینطور به وجود اومده خودش نقض طبیعته.

_:اصلا معلوم نیست چطور این سوک اون رو باردار شده چطور ممکنه الهه برای رفع و رجوع این مشکل به ما خشم کنه.

یکی دیگه با تمسخر گفت: کسی چه میدونه شاید این سوک از انرژی ای که الهه بهش بخشیده برای ایجاد طلسم روی خودش استفاده کرده تا بتونه بچه ی معشوقش رو نگهداره!

_: یعنی میگی اون خون آشام معشوقشه؟

_: پس جور دیگه ای میشه فرزند یه خون آشام رو باردار شد؟

_: راست میگه می‌بینید که اون با اینکه از صبح دزدیده شده هنوز زنده و تقریبا سالمه!

_: حق با اونه چرا اون خون آشام  این سوک رو دزدیده ولی با اینحال تمام مدت این سوک رو سالم نگه داشته؟! تنها دلیلش میتونه این باشه که سعی داشته از معشوقش و بچه اش مراقبت کنه.

_:  چی میگید؟ مگه مهمه ؟ مهم اینکه زود تر از شر این موجود غیر طبیعی که نفرین الهه ها رو با خودش داره راحت بشیم.

_: دقیقا من یکی که دلم نمیخواد  در گیر  الهه ها بشم سر مشکلاتشون با تایتان ها خیلی ضربه خوردیم  حالا هم که میشه گفت همه ولمون کردن!

کانگ هیون با شنیدن این حرف موقعیت رو مناسب عنوان کردن دلیلش دید و گفت:

کانگ: دقیقا برای همین حق نداریم به اون بچه صدمه ای بزنیم.

_: کانگ تو یه چیزی میدونی مگه نه؟

کانگ هیون: اون یه هدیه از الهه هاست. اون ببره و اون بچه هم پروانه است. این بچه دورگه است نمیدونم چطوری اما اون روح انسانیه یه جفت کیمیاگری رو داره و جفتش هم توی وجود اون بچه است.
با شنیدن این جمله ی کانگ هیون همه ساکت شدن.
جفت های کیمیاگری چیزی نبود که بشه در موردشون شوخی کرد. هر نینه از اونها باعث پیشرفت و رسیدن به سطح تعالی نیمه ی دیگشون میشدن و روی جهان اطراف هم خیلی اثر میذاشتن.

Fate or Folly?Where stories live. Discover now