27: 𝕋𝕖𝕝𝕝 𝕐𝕠𝕦𝕣 𝕊𝕥𝕠𝕣𝕪¹

137 34 45
                                    

٪: پارک میشه بری نامجون رو چک کنی؟ کسی از پکتون رو که پزشک باشه همراه خودن آوردی یا فقط محافظ اوردی؟

تهیونگ با فکری مشغول وسط حرف آلفای کیم ها پرید.

": رفتنش فایده ای نداره! شاید قبل از اون تو باید یه راز رو برای همه آشکار کنی؟

جمله کاملا با یک استفهام انکاری بیان شده بود.
با کمک مسیر نگاه تهیونگ همه متوجه ی جمله اصلی که توی لفافه بیان شده بود شدن.

اون جمله رو به آلفای جانگ ها بود.

در اصل مثل یه دستور خواستش رو بیام کرده بود.

' جانگ یونگ سون، تو اول شروع کن به تعریف کردن.'

برای یونگ سون گفتن از گذشته سخت بود مخصوصا از حادثه ای که عملا باعث از بین رفتن دو قل دیگه اش شده بود.

شاید اول در ظاهر به هوسوک خورده می گرفت اما ته دلش بابت اینکه مجبور به تعریف اون واقعه نبود خوشحال بود ولی حالا مثل اینکه تنبیهش تحمل اون درد بود.

یونگ سون کمی سکوت کرد تا با یاد آوری اون خادمه تصمیم بگیره که از کجا باید این مصیبتی که به اون خانواده وارد شده بود رو تعریف کنه تا خودش کم تر اذیت بشه ولی چیزی رو هم جا ننداخته باشه.

میدونست اون پسرک( ته) به کمک تنها عضو سالم باقی مونده از خانوادش حالا همه ی داستان رو میدونه پس فکر پنهان کردن ماجرا نبود.

اما تعریف کردن هم چیزی نبود که از پسش بر بیاد.

اون روز و اتفاق جزئی از کابوس هاش شده بود ولی با این حال یونگ سون به خودش اجازه نمی‌داد یا بهتر بگیم نمی تونست حتی برای رهایی از کابوس هاش هم که شده یکبار با صدای بلند واقعه رو برای کسی تعریف کنه.

هوسوک ناگفته خالش رو درک میکرد. بهتر از هر کسی درکش می کرد.

پس سعی کرد کمی بیشتر براش وقت بخره.

*: میشه بریم به سالن اجتماع پذیرایی و اونجا صحبت کنیم ؟
اینجا مناسب این صحبت ها نیست!

تهیونگ در سکوت کمی فکر کرد.
می دونست نباید مخالفت کنه چون حق با اون بچه است ولی دوست نداشت از جیمین دور بشه.

سعی کرد بهونه بیاره ولی به نظرش کار مسخره ای بود پس فقط ساکت سرش رو به نشونه ی تائید تکون داد.

بقیه که به صورت تهیونگ چشم دوخته بودن با گرفتن تائید به سمت بیرون و سالن بزرگ طبقه ی پایین حرکت کردن.

وقتی همه خارج شدن هوسوک قبل از خروج از تهیونگی که حالا لبه ی تخت نشسته بود و می خواست به آرومی بلند بشه پرسید:

*: کمک میخوای؟

تهیونگ دوست داشت رد کنه ولی می دونست با استفاده از نیروی خودش وقتی با اون طلسم هنوزم محدود شده خیلی از توان بدنش رو از دست داده.

Fate or Folly?Where stories live. Discover now