26: 𝕃𝕖𝕒𝕕𝕖𝕣 𝕠𝕗 𝕘𝕣𝕒𝕪 𝕨𝕚𝕥𝕔𝕙𝕖𝕤

162 38 39
                                    

( چند ساعت بعد)
&: تو؟!
-: ساحره ی همراه جیمین تو بودی ؟
هوسوک به خالش که با تعجب به اون ساحره خیره شده بود نگاه کرد.

٪: تو اینجایی؟

مگه اون کیه که بقیه انقدر تعجب کردن ؟
از قبل میشناختنش؟
بعد سرش رو به سمت غریبه ی دیگه که تازه وارد اتاق شد گردوند.

": واو، میبینم که جمعتون جمعه !

پسر خودش رو بالا تر کشید و صاف تر نشست.
از روی تخت تک به تک افرادی که وارد شده بودن رو بررسی کرد تا چشمم روی یکی از اونها متوقف شد.

":اوه  سواک جوانگ! جالبه.

کمی مکث کرد تا جمله اش اثر لازم رو بزاره ولی وقتی تغییری توی حالت آلفای جانگ ها ندید برای واضح تر کردن خطری که اونها با خودشون آوردن مرد رو به لقبش صدا زد.

":رهبر جادوگر های خاکستری اینجاست؟ بخاطر بهتات مشخصه که انتظار دیدنم رو نداشتی؟ بگو ببینم چرا اینجایی؟

مرد غریبه که چشم های ساحره روش بود به سرعت زانو زد و احترام گذاشت که همه رو بهت زده کرد.

~: قربان!

": خوبه جایگاهت رو میدونی!

سر مرد  بیشتر پایان افتاد و تقریبا توی لباساش پنهون شد.

": بخشیده نشدی، اما بلند شو.

در ظاهر مرد با اجازه ی اون ساحره بلند شد و با سری افتاده اما راحت ایستاد اما بی‌خبر از بقیه بلافاصله طلسم حرکت روش قرار گرفت.

تهیونگ از حضور اون مرد و اینکه ممکنه  با وجود اون آدم اینجا چه مشکلی پیش بیاد ‌ترسید‌ه بود پس نمی خواست بزاره اون هیچ حرکتی انجام بده.
مخصوصا که قصدش از حضور توی اون ویلا رو  نمی دونست! 

هیچ کدوم از افراد داخل اتاق متوجه ی اتفاقاتی که می افتاد نبودن ولی سه نفر از اونها میتونستن حدس هایی بزنن.

دو جانگ داخل اتاق نگاهی بهم کردن.

خاله و خواهر زاده میخواستن بفهمن دیگری هم متوجه شده چقدر این وضع میتونه خطر ناک باشه؟

هر کدوم از بچه های پک جانگ توی دسته بندی انواع جادوگر ها قبیله های خاص رو یاد میگرفتن که ساحره های خاکستری یکی از اونها بود.
ساحره های خاکستری جزء نزدیک ترین دسته به سیاه ترین دسته بودن.

جادوگر های خاکستری ساحره های قویی بودن .
قبیله ای از ساحره ها که هم جادوگری میکردن و هم از سحر استفاده میکردن و گاهی با خون آشام ها در ارتباط بودن.

مثل اسمشون نه خیلی روشن و نه خیلی تیره با اینحال قدرتمند اند چون هم روشن اند و هم تیره.

اگر رهبر اونها زانو بزنه یعنی با چیزی خیلی قوی روبرو شده و اون نوع احترامی که گذاشت فقط میتونه نشونه ی ترسش از مرد روی تخت باشه.

Fate or Folly?Where stories live. Discover now