82:

75 22 38
                                    

جیلین مست بود و متوجه نبود با تموم حرف هایی که زده کمکی به نشون دادن شایستگیش نکرده بلکه تمام گذشته ای که پنهون نگه داشته بود رو آشکار کرده و پل های پشت سرش رو خراب کرده.
توی ذهن مخشوش و مست دختر تمام اونچه که اهمیت داشت آزاد کردن ساحره و به واسطه ی اون پیدا کردن برادرش بود .
پس وقتی که دید تمام افراد توی اون راهرو بعد از دیدن اون فیلم و شنیدن اون حرف ها هنوز بی حرکت سرجاهای قبلیشون موندند و برخلاف توقعش انگیزه ای برای شروع حرکت و تلاشی بقرای نجات جیمین پیدا نکردند و کاری از پیش نمیبرن عصبانی شد . درکی از شوکه بودن زیاد اون سه مرد نداشت فقط براش زمان مهم بود که داشت میگذشت و اونها حتی یه قدم هم برای ازاد کردن برادرش بر نداشته بودن.
جیل: بازم گیر الفاهایی افتادم که نمیتونن تصمیم به موقع بگیرن . بس کنید به جای اینطوری موندن باید یه کاری برای برادرم بکنیم .
جیلین روی زانو هاش به سمت نامجون حرکت کرد . با التماس توی چشم هاش به مرد خیره شد و به حرف اومد.
جیل: بزار ببرمش و به بقیه بگو مزاحممون نشن . هممون میدونیم تنها کسی که میتونه به وضعیت جیمین کمکی کنه اونه. تو همیشه با جیمین خوب بودی . نکنه فراموش کردی که چقدر کنار هم بهتون خوش میگذشت؟ جیمین برام از زمان هاییی که کنار هم گذروندید گفته بود به احترام همون لحظه ها کمکم کن و بزار اون ساحره رو با خودم ببرم.
حالا توجه تهیونگ و جونگ کوک هم به نامجون جلب شد و منتظر بودن که اون تصمیم بگیره. نمیشد منکر بشن که امیدوار بودن اون همراهیشون کنه.
نامجون لبه ی شلوارش رو از بین دست های دختر رها کرد و بعد عقب رفت و به حرف اومد.
نام: من نمیتونم دستور بدم آزادش کنن...
جیلین به وضوح نا امید و ناراحت شد اما توی چشم هاش اثری از کوتاه اومدن نبود.
جیل: چرا نمیشه! تو آلفایی...
نام: دقیقا به همین خاطر . جیمین خیلی برام عزیزه اما من الان طبق خواست خود جیمین رهبر یه پک شدم من کسی هستم که همه ی عواقب ها رو باید تحمل کنه.
جیلین با گیجی به حرف های نامجون گوش میداد.

نام: جیمین برای منم مهمه . سرنوشتش نه فقط به عنوان یه دوست بلکه به عنوان الفای پکش جز چیز هاییه که بهش اهمیت میدم ولی توی این وضعیت که من حتی نمیدونم چرا و چطوری تمام پک ها به من اجازه دادن الفا باشم و چطور راجع بهش درگیری به وجود نیومد نمیتونم چنین ریسکی کنم. من حالا در مورد تک تک اتفاقات پیش اومده مسئولم. من باید به خانواده های اصلی برای تصمیماتم جواب بدم. میتونم شرط ببندم با وجود اینکه فقط دو تا محافظم و اعضای گروه 13 موقع ی تبدیل تهیونگ بودن اما همین حالا هم خبر خون آشام بودن تهیونگ ، تنها عضو غیر گرگ بین اعضای اصلی این پک جدید، بین اعضای پک پخش شده . زندگی ما مثل یه پادشاهی نیست جیلین که من هر دستوری که میخوام بدم و بقیه اجزاش کنن . من الفای پک شدم و برای ما گرگ ها یان یعنی من مثل یه پدر در برابر اعضای پکم مسئولم و باید به همه به یک اندازه بها بدم و توجه کنم. حتی اگر من خودخواهانه تصمیم بگیرم آزادش کنم و بگم که بزارن فرار کنه مطمئنم فردا پدر خودت اولین کسیه که میاد تا راجع به این موضوع صحبت کنه. من نمیتونم روابطم رو به صلاح گله ترجیح بدم. نمیتونم بگم آزادش کنن ولی منم مثل همه از این موقعیت شوکه ام و توقع ندارم و نداشتم کسی از بین افرادم خیانتکار باشه و حالا هم به لطف جیلین تقریبا مستم پس...
حرف های نامجون برای جیلین به معنی مخالفت بود اما جونگ کوک که هوشیار بود حس میکرد که نامجون با حرف ها و لحنش داره بهشون یه هینت میده پس همونطور که به خاطر گریه ی های قبلش فین فین میکرد به حرف های نامجون دوباره فکر کرد.
": این برات دردسر میشه پسر! فیلم دوربینا هست.
نامجون فقط شونه ای بالا انداخت.
تهیونگ این رو گفت و جونگ کوک رو نسبت به شکش مطمئن تر کرد. نامجون داشت بهشون یه راه حل نشون داده بود اما نمیتونست اونی باشه که جونگ کوک فکر میکرد مگه نه؟
نامجون نمیتونه تهیونگ و آزاد کنه و حرفش راجع به این موضوع درسته.
کوک هرگز به اینکه نامجون راجع به این موضوع مسئوله فکر نکرده بود اما حالا حق رو به نامجون میداد.
حتی کنترل یه گروه سرباز مثل گروه 13 هم نیاز داشت تا رهبرش تا حد زیادی از خودش بگذره و توجهش روی تمام گروه باشه و منافع شخصیش رو کنار بزاره و به جمع فکر کنه پس رهبری یه پک بزرگ مثل چیزی که اونها ساخته بودن حس مسئولیت و از خود گذشتگی بیشتری نیاز داشت و جونگ کوک اینو درک میکرد ولی شناختش از نامجون بهش میگفت اون پسر اگر قصد کمک نداشت الان اینجا کنار اون ها نبود .
میدونست نامجون داره به چیزی اشاره میکنه ولی جز فرار کردن چیزی به ذهنش نمیرسید که این روش هم برای نامجون دردسر درست میکرد.
جونگ کوک مطمین نبود که راه دیگه ای نیست یا مغزش خسته تر از اونیه که سریع متوجه بشه .
تنها این توی ذهنش میگذشت که اگر اون نمیتونست دستور بده آزادشون کنن ولی اونها که میتونستن فرار کنن ولی اینطوری وضعیت برای نامجوون بدتر نمیشد؟ نامجون گفت مسته ؟ این چه معنی ای داشت.
همون موقع صدای دیگه ای به گوش رسید.
جین: ماموریت انجام شد نامجونا ...
جین با دیدن اینکه جونگ کوک و تهیونگ و جیلین هنوز سرجا های قبلیشون هستن متعجب بهشون نگاه کرد.
جین: چرا شما هنوز اینجایید؟ جیلین اون رنگ قرمز بخاطر چیه ؟
توجه همه از جمله خود دختر به سمت پاهاش برگشت . به سمت عقب چرخید و به پاهاش نگاه کرد که با اینکار ناله ی کوتاهی کرد. تازه داشت درد پاش رو حس میکرد.
از طرفی درد بد معدش هم دیگه براش قابل تحمل نبود و نمیتونست حالت تهوعش رو عقب نگداره دستش رو روی لبهاش گذاشت و عقی زد که جای هر مایعی خونابه ازش بین لبهاش بیرون ریخت.
اولین کسی که به خودش اومد و به سمت دختر حرکت کرد جین بود. با تشکر از جونگ کوک و باشگاه بدنش اونقدر قوی بود که بتونه دختر رو بغل بگیره . اون رو روی دستش بلند کرد و تا به بیرون ببره که با صدای نامجون متوقف شد.
صدای آروم و بم نامجون بین صدای جیلین که از دردش ناله میکرد و دست های خونیش رو روی مکان دردش فشار میداد گم میشد.
نام: صبر کن جین ! نمیتونیم جایی ببریمش اینطوری نقشمون خراب میشه از طرف دیگه ما اینجا یه ساحره داریم کنه میتونه کمکمون کنه.
جانگ کوک که با دیدن حال بد جیلین و صورته جمع شده ی نوناش همه ی اتفاقات قبلی رو فراموش کرده بود و حالا براش فقط حال بد دختری که مدت ها دوست عزیزش بود مهمخ بود و از طرفی میدونست تهیونگ نمیتونه الان از نیروش استفاده کنه به سرعت این ایده رو رد کرد.
_: اون نمیتونه بیا بریم هیونگ باید ببرییمش پیش هوپی...
جونگ کوک به سمت جین رفت و دستش رو پشت شونه ی مرد گذاشت تا به جلو هدایتش کنه که صدای نامجون دوباره متوقفشون کرد.
نام: نمیتونیم اونا رو هم قاطی این ماجرا کنیم، همینطوری هم هوسوک تحت فشاره باید خودمون حلش کنیم . یادت رفته ؟ در ضمن یادت رفته خودت کسی بودی که مامور های این بخش رو توی قسمت های دیگه پخش کردی . نمیتونیم این ریسک رو قبول کنیم که جیلین امشب اینطور دیده بشه. نقشم از اول این نبود ولی حالا که بهش فکر میکنم بد نشده فقط تهیونگ باید با جادو کمکش کنه. خون ریزی پاش فکر نمیکنم جدی باشه...
اون یه شیشه مشروب رو شکوند فکر میکنم یه شیشه شیشه پاش رو بریده باشه . این خون هم احتمالا از معدشه چون توی مشروب و الکل زیاده روی کرد احتمالا به معده اش فشار اومده این بیهوشیش هم باید به خاطر درد خونریزی معده اش باشه. اون خون زیادی بالا نیاورده پس توی خطر نیست ولی این برای ما بهترین فرصته که بتونیم جیمین رو نجات بدیم.
جین که از قبل متوقف شده بود به صورت جمع شده از درد دختر نگاه کرد . اون از اتفاقات افتاده با خبر نبود ومنظور نامجون رو نمیفهمید اما میدونست میتونه بهش اعتماد کنه پس به سمت تهیونگ رفت تا نقشه ی نامجون هرچی که هست زود تر انجام بشه .
جیلین نباید انقدر درد میکشید حتی اگر خطرناک نبود هم جین نمیتونست این درد رو توی صورت دختر ببینه و کاری نکنه.
جونگ کوک اما از چیزی خبر داشت که بقیه نداشتند. تهیونگ الان جادویی نداره!!! پس این نقشه جواب نمیده. آروم زمزمه کرد.
_: این روش جواب نمیده.
نامجون که توقع مقابله و رد شدن نقشه اش رو نداشت پرسید
نام: چی؟ چرا نباید جواب بده؟ تهیونگ گفت هر جادو و ورد و طلسمی یه رد از خودش به جا میزاره از اونجایی که اونها تونستن رد جیمین رو بگیرن و چند باری بهش حمله کرده بودند پس میدونیم که میشه رد جادو رو پیگیری کرد پس اگر تهیونگ جیلین رو با قدرتش از شر این درد رها کنه پس اثر نیروش روی جیلین میمونه ما طبق نقشه ی جیلین اون رو برای معاوضه آماده میکنیم اگر اونها جیمین رو بدن و جیلین رو بگیرن همه چیز عالی پیش میره اما اگر طبق تفکر تهیونگ جیمین رو ندن و جیلین رو هدف بگیرن و با خودشون ببرن هم ما میتونیم هردوی اونها رو نجات بدیم ! این یه نقشه ی عالی و کامله .
تهیونگ اینبار به جای جانگ کوک به حرف اومد و گفت این یه نقشه ی عالی بود اگر یه سوراخ بزرگ توش وجود نداشت! من توی حالت خون آشامم دسترسی به قدرتم ندارم.
جین با شنیدن این موضوع که همزمان شد با بلند شدن هق هق های جیلین از درد و استفراغی که اینبار لکه های خون بیشتری توشون وجود داشت به سمت نامجون چرخید تا واکنش اون رو ببینه .
جین: نامجونا حالا میشه ببرمش پیش هوپی ؟ این نقشه جواب نمیده اگر اون جادو نداشته باشه و جیلین حالش خوب نیست !
نامجون نمیتونست تسلیم بشه میدونست این بهترین موقعیته و حس میکرد که باید راه نجاتی از این موقعیت باشه . از طرف دیگه خون ریزی معده ی جیلین برای نامجون خطر جدی ای تلقی نمیشد چچون از مشکل معده ی دختر بی خبر بود.
نام: نه هیونگ نمیشه ببریش اینطوری دست من کاملا از این موضوع کوتاه میشه !
جین عصبانی از صدای ناله ای که توی گوشش میپیچید ولی کاری ازش برنمی اومد تقریبا غرید:
جین: با توجه به وضعیت جیلین این اصلا مهم نیست!
نام: تو متوجه ی عواقب اینکار نیستی هیونگ اگر الان ببریش برای فهمیدن علت حالش آقای پارک میره سراغ دوربین ها اون زیادی به همچیز توجه میکنه و فکر میکنی چی میشه اگر ببینه که فیلم یه بازه ای پاک شده اونم از یه اتاق های خاص؟
جین : میریم به اتاقی که دوربینش مشکل نداشته باشه!
نام: اون وقت ورودتون به یه دوربین ثبت میشه اما توی دوربین قبلی نبودید مثل این میمونه که ناگهانی اونجا ظاهر شده باشید خودت باشی چی فکر میکنی؟ آريالای پارک خیلی زود متوجه ی این موضوع میشه من بار اول که شک کردم زمانی که اون اتفاق برای اون ساحره افتاد به پیشنهاد آقای پارک و با اسرار خودش همراه با اون تمام دوربین ها رو چک کردم و دیدم که هیچ اثری از فیلم اون زمان که مستم میکرد نبود. اون مرد به چک کردن تک تک دوربین ها مصمم بود. حالا فکر کن این موضوع رو بفهمه و بخواد تک تک دوربین ها رو چک کنه. تو خودت بودی که رفتی و دوربین هایی که جیلین خاموششون کرده بود رو یه مدت رو روشن نگه داشتی تا جلوی آقای پارک یه مدرک داشته باشیم و حالا اگر اینطوری پیداش کنن تمرکز روی تهیونگ بالا میره .
جین: این مهم نیست میتونیم یه نقشه ی دیگه بکشیم!
نام : هیونگ ما اصلا نمیدونیم چقدر برای نجات جیمین وقت داریم شاید تا حالا دیر کرده باشیم . جدا از اون فکر میکنی حرکت بعدی چیه؟ گشت رو چک میکنن و میفهمن که جونگ کوک اعضای گشت رو از این قسمت دور کرده .
جین: این اشتباه کوک بود که بدون خبر دادن به بقیه همچین کاری کرد میخوای به خاطرش جیلین اسیب ببینه؟
نام: هیونگ اونا فقط به همین راضی نمیشن! حتما به تک تکمون بابت این اوضاع شک میکنن که همدست کوک باشیم و سوال پیش میاد که چرا کوک این گشت رو عوض کرده . پس میرن سراغ دوربینا درسته کسی اونجا ندیدتت ولی تعویض شیفتشون تموم شده و تو نمیتونی بازم بری و سر بزنی و اون فیلمی که روی دوربین ها انداختیم رو قطع کنی که کارهای فعلیمون ضبط بشه. وقتی چک کنن با فیلم تکراری از گشت هر شب روبرو میشن که اثری از تهیونگ توی زندانشون و تو و جیلین توش نیست که این باعث میشه روی شیفت شب و فیلم هایی که تا قبل از اون گرفته شده تمرکز کنن! احتمالا وقتی پیگیری کنن میفهمن که من بودم که جای اعضای شیفت رو عوض کردم و دو تا کارآموز کار نابلد رو بدون یه مسئول جای شیفت شب همیشگی گذاشتم تا متوجه ی تکراری بودن فیلم نشن. اینطوری همه چیز خراب میشه ! باید یه راه دیگه ای باشه...
تهیونگ با شنیدن وضعیتی که ممکن بود اتفاق بیافته و اینکه با این اتفاقات دیگه حتی شانس کوچیکی برای فرار نخواهد داشت موضوع رو بیشتر از قبل جدی گرفت .
نام: هیچ راهی نیست که از این حالت خلاص بشی ؟
": فقط یه راه هست که جادوی من برگرده!
نامجون با خوشحالی از وجود یه راه حل پرسید:
نام: چه راهی ؟
جای تهیونگ جونگ کوک جواب داد.: خون جیمین!
نامجون دوباره نا امید شد و جونگ کوک بی توجه به سمت بیرون به راه افتاد اما هیچکدوم متوجه ی حرکت نکردن جین نشدن. همون موقع صدای جین بود که وقتی حاضرین نا امید شده بودن چراغ راه فرار از این مشکل رو براشون روشن کرد.
جین: خوب میتونیم از بانک بیاریم
تهیونگ با شک پرسید: چی؟؟
جونگ کوک جای جین جمله رو کامل کرد و به این فکر کرد که چرا فکر خودش به این موضوع نرسیده.
کوک: نمونه ی خون جیمین توی بانک خون هست.
نامجون حرف های کوک رو تایید کرد و ادامه داد.
نام: جیمین یه آلفای خون خالصه و خونش قوی تر از بقیه ی همنوعانمونه. اون همیشه میگفت باید با اهدا کردنش به بقیه بابتش کمک کنیم. منم چند باری باهاش برای خون دادن رفتم...
جین جیلین رو که هنوز به آرومی گریه میکرد زمین گذاشت و جونگ کوک صحبت های نامجون رو ادامه داد.
کوک : فکر کنم هممون رفتیم. یادتونه اولین بار مجبورمون کرد بریم یه مرکز انسانی خون بدیم ؟ یادم نیست چی شده بود ولی خون کم داشتن. اون موقع هنوز نمیدونستیم که بخاطر خصلت های گرگمون کمی خونمون با انسان ها فرق میکنه.
جین: دردسر بزرگی شد مخصوصا که بعدش مجبور شدیم بریم نمونه ی خون خودمون رو بدزدیم. کلی نمونه ی خون دیگه رو هم مجبور شدیم هدر بدیم جیمین یه مدت رفته بود توی کمپین اونها تا جبران کنه. به هر حال احتمالا نمونه ی خونش توی بانک خون این ساختمون هم هست چون تا جایی که میدونم هر سه ماه یکبار میره خون بده.

***********
سلام
اینم علت اینکه جیلین رو تحویل دادن
به نظرتون قراره چی بشه ؟

Fate or Folly?Where stories live. Discover now