85:

59 19 51
                                    

_: این درست نیست ! لیلیث بزرگ ...

سر مرد به سرعت به سمت تهیونگ برگشت وقتی حرکتی ازش ندید دوباره به حرف اومد.

_: منظورم بانو لیلیثه نمیتونم این عادت رو ترک کنم منو ببخشید...

هوسوک: هرچی دوست داری صداش کن به کسی چه! فقط میشه ادامه بدی؟ لیلیث چی؟

هوسوک کسی بود که داستان های زیادی راجع به اون زن خونده بود و حالا با اینکه میون تعریف داستان اون این بحث به وجود اومده بود اما چون جواب این سوال یکی از سوالات ذهنی قدیمیش راجع به اون زن رو پاسخ میداد مشکلی نداشت .

_: ایشون تا زمان ایجاد شیفتر ها و کمی بعد تر از اون هم با خون آشام ها در ارتباط بوده ...

هوسوک؛: چی؟؟؟؟؟ هنوز باهاش مرتبط هستین؟

مرد سرش رو به نشونه ی رد کردن تکون داد.
_:  بعد به دلایلی ارتباطش با خون آشام ها قطع میشه.

جیلین قبل از بقیه پرسید: نمیفهمم  این چه ربطی به موضوع ما داره؟ نا بود شده یا هنوز  توی این دنیا هست چرا باید برامون مهم باشه؟ هنوزم نمیفهمم چرا باید داستان پدید اومدن خون آشام ها برامون مهم باشه. در ضمن تو این رو از کجا میدونی ؟

تو صورت مرد تردید به چشم میخورد . ظاهر اون مرد این رو نشون نمیداد که ترسیده باشه اما میشد دید که چطور در پی هر واژه ای که میگه منتظر واکنشی از سمت تهیونگ .

اون چشم های آبی رنگش مدام روی اجزای بدن و صورت تهیونگ حرکت میکردند و اون رو زیر نظر داشتند. واکنش هاش به حاضرین نا خواسته حرف هایی رو زده بود که نباید ...

ته : فقط جواب سوال آخر رو بده ! بعد هوسوک براش میگه چه ربطی هست.

مرد دستی بین موهاش کشید و بعد از نفس عمیقی به حرف اومد.

_: بزارید بحث رو از یه نقطه ی دیگه شروع کنم . من  سامرهلدر ایان هستم .

جیل: منظورت ایان سامرهلدره دیگه؟ الان زبون ما رو مسخره کردی؟

مرد دست هاش رو به نشون ی رد کردن تکون داد و گفت.

_: نه فقط بهش احترام گذاشتم . به هر حال بیان از بحث اصلی خارج نشیم خانم. من طی قرون جنگ های مصر و رم تبدیل شدم و از پیروان  یا بهتره بگم فرزندان شخص ادوارد بودم.

نگاهی به تک تک شیفتر های حاضر کرد و بعد ادامه داد: از اونجایی که صورت های گیج شدتون نشون میده نمی دونید منظورم چیه. باید بگم معنیش اینه که توسط ایشون تبدیل شدم.

مرد وقتی از ادوارد صحبت میکرد صداش پر از احترام میشد یه جورایی جیلین رو یاد خودش می انداخت وقتی از پدربزرگش حرف میزد. اون مرد دیوونه ی محترم ...

_: احتمالا الان شما ایشون رو نمیشناسید چون سن کمی دارید اما ایشون زمانی یکی از معروف ترین خون آشام ها بودن به شکلی که خون آشام سلحره و حتی شیفتری نیود که ایشون رو نشناسه . مثل تمام افراد قدرتمند دیگه ایشون هم بالاخره توسط رقباشون کشته شدن و  با مرگ پدر خونده ام من و تعدادی دیگه به سختی و به کمک ارباب از گرداب انرژیش نجات پیدا کردیم.

Fate or Folly?Where stories live. Discover now