33: 𝕊𝕖𝕔𝕣𝕖𝕥 𝕆𝕗 𝕁𝕖𝕠𝕟𝕘 𝔽𝕒𝕞𝕚𝕝𝕪⁵

79 25 4
                                    

و اون روز برای اون زن ساحره که به جای خودت مقصر اعلام کردی سه سال بعد رسید.

توی طولانی ترین باری که به‌ اون قبیله رفتی و تاثیر طلسمت از بین رفت، تنها مدرکی که مشخصا می تونست علیه ات شهادت بده به حرف اومد.

درست وقتی اون ساحره به حرف اومد تو راه برگشت بودی . اونجا بود که تونستم از حس احساسات منفیم نسبت بهت مطمئن بشم.

از وقتی اون رو زندانی کردیم می دیدم که هر بار که برمیگردی اون رو چک می کنی و می دونستم یه چیزی مشکل داره پس وقتی توی آیینه ازم خواست برم دیدنش قبول کردم.

یونگ سون اینجا دوباره مکث کرد.

تهیونگ حس کرد که داره سعی میکنه از چیز هایی توی ذهنش وجود داره رد بشه( یه مبحث رو رد کنه تعریف نکنه) پس با قدرتش که بهتر شده بود به ذهن آلفای زن نفوذ کرد و چیز هایی دید و حس کرد که به سونگ حق می داد نخواد بگه یا یاد آوری کنه.

تهیونگ می خواست به حرف بیاد تا خودش از اون بحث رد بشه اما قبل از اون ، یونگ سون سرش رو خیلی پایین انداخت و به حرف اومد.

&: اون موقعیت حال جسمم بهتر بود.
پس اینکه اون بخشی از وجودم که این اتفاقات رو باور نداشت مجبورم کرد کاملا بشینم تا بتونم به چشم های یانگ نگاه کنم.

اون وقتی اشتباهی می کرد چشم هاش زود تر از خودش به من اعتراف می کردن ولی اگر اشتباهی نکرده بود چشم هاش معصوم باقی می موند.

پس به چشم های یانگ زل زدم تا انتهاشون رو بخونم ولی اگر می دونستم قراره چی بشنوم اصلا سر بلند نمی کردم.

یونگسوان : جالب بود که اون چه چیز هایی می دونست...
سوان همیشه راز دار خوبی بود اما از رو کردن راز هایی که میدونست لذت می‌برد . پس وقتی صداش پر از پوذخند شد فهمیدم قراره چیزی بشنوم که از نطر سوان از بقیه چیز ها محرمانه تر بوده!

یوگسوان :راستی نمیدونستم تو به همجنسمون کشش داری و نمیدونستم انقدر از توجه یونگ سون به من بدت میاد که حتی قبل از ازدواجم شروع کردی به برنامه چیدن برای نابود کردن من....

من چشم هام رو بین چشم و دهن یانگ می چرخوندم چشم هاش داد می زد حق با سوان اما من هنوز نمی تونستم باور کنم.

منتظر رد کردنش بودم. سوان به حرف زدن ادامه می راد و من مدام توی سرم فریاد می زدم خفه شو بسه. کاش می دونستم قراره خواستم چطور اجابت بشه اون وقت خودم ساکت می شدم.

یونگسوان:اون موقع بود که فهمیدم دلیل اصلی اون کینه ها و حسادت های شدیدت چی بوده! ولی جالب تر از تمام چیز هایی که فهمیدم این بود که قدرت حتی عشق رو هم از بین می بره توی عوضی مثلا عاشق سونگ یون بودی ولی اون اواخر مدام سعی میکردی ضعیفش کنی‌.

Fate or Folly?Where stories live. Discover now