18: 𝕊𝕦𝕡𝕡𝕣𝕖𝕤𝕤𝕖𝕕 𝕎𝕠𝕝𝕗

200 57 55
                                    

×:آه...خیلی وقته تبدیل نشدم حتما باید تبدیل بشیم ؟

جیمین وسط راه سنگی محوطه ی فرود و ورودی خونه ایستاد.

+: نونا واقعا این خودتی؟! درک نمیکنم چرا همیشه در مورد این موضوع همچین واکنش هایی نشون میدی . آره ! باید تبدیل بشیم.

جیمین مخصوصا روی آره و باید تاکید کرد.

+: اون محدوده مثل مرز ما و خون آشام هاست. تو که نمیخوای وقتی توی حالت انسان و توی ضعیف ترین حالت هستی اونم بین زمین و آسمون بهت صدمه بزنن؟

×: از کجا معلوم اونها اصلا بهمون صدمه بزنن ؟ اصلا چرا باید  به همچین روش ضایعی توی آسمون که همه میبیننش بهمون صدمه بزنن و برای خودشون دردسر درست کنن؟ چرا انقدر شماها احمقانه فکر میکنین؟

+: میدونی که این تصمیم من نیست ! این قانونه و همه ی آلفا ها با هم سرش توافق کردن و ما حالا فقط مجبوریم اطلاعت کنیم. پس بیخود انرژی من و خودت رو سر بحث در  این مورد  هدر نده!!

خواهر جیمین دوباره آهی کشید غرغرکنان از کنار جیمین گذشت و به سرعت سمت  خونه ی ویلایی حرکت کرد و توجهی به جیمین که با یک دست شقیقه اش رو ماساژ میداد نکرد.

جیمین متعجب از مسیر حرکت خواهرش یاد آوری کرد.

+: فکر نکنم وقتی برای تلف کردن داشته باشیم؟

×:امکان نداره بدون خوردن صبحونه شیفت بدم و اون مسیر طولانی رو بدوم. بخاطر استرسی که بابت جفت تو داشتم حتی شام درست حسابی هم نخوردم و به لطف آلفا هم جبور شدم به جای خوابیدن نصفه شب بیام سئول....

جیم یاد وقتی افتاد که خواهرش پیداش کرده بود. حس اون لحظه اش واقعا مزخرف بود.

وقتی به خودش اومده بود تازه دلیلی که ساحره بخاطرش اون رو بیهوش کرده بود رو به یاد آورده بود همینکه دست به کار شده بود.
بعد از گذشتن از آزمون های دستگاه ثابت کرده بود که دیگه توی رات نیست و کنترل بدنش  کاملا دست نیمه ی انسانشه بالاخره از دستگاه بیرون اومده بود و با خواهرش روبرو شده بود.

میخواست به سرعت بیرون بره و دنبال کوک بگرده که خواهرش با حرف های منطقیش آرومش کرده بود.
البته اینکه از دستگاه برای آروم کردنش کمک گرفته بود هم بی تاثیر نبود.
همیشه با حس فرمون های جفتش آروم تر میشد....

بالاخره وقتی کاملا آروم گرفته بود که خواهرش به کمک جاسوسشون بین افراد جئون متوجه شده بود جانگ کوک بعداز ظهر بعد از زدن سرکوب کننده با حال نسبتا خوبی همراه مین یونگی به خونه ی اون رفتن و حالا اونها( نیرو های جئون) اون سه شیفتر رو زیر نظر دارن و جاشون امنه.

جیمین اما مطمئن بود که این همه ی ماجرا نیست ولی چون گرگش سرکوب شده بود نمیتونست از اینکه جفتش هنوز در خطره یا نه مطمئن باشه .

Fate or Folly?Where stories live. Discover now