93:

53 20 15
                                    

الهه ی مادر جسم رو به الهه ی ماه پس داد و اجازه داد اون الهه مابقی داستان رو تعریف کنه.

هوپ:"آمبره جیو وقتی متوجه ی وضعیتش میشه و از طرفی میفهمه دیگه جایی برای رفتن نداره به غاری میره و خودش رو از همگان پنهان میکنه .

همون زمان هادس، خدای دنیای مردگان، که شاهد ماجرا بوده به سراغ پسر میره و بهش پیشنهاد کمک میده."

ا.م: و اینجا بود که سرنوشت تغییر کرد و الهه ی مادر با توجه به ظلمی که به پسر و معشوقه اش شده بود اونها رو توی مسیر جدیدی قرار داد . ممنونم راوی از اینجا به بعد رو من تعریف میکنم.

جمعی که الهه ترکش کرده بود با حضور چندین خون آشام  قدرتمند، بزرگ تر شده بود و شیفتر ها حالا دیگه مثل قبل برابر هم نایستاده بودن بلکه کنار هم ایستاده بودند به طور کلی همه ی افراد حاضر  به شکل دایره ای دور هوسوک جمع شده و بهم نزدیک تر شده بودند .

شیفتر ها و ساحره ها به حضور الهه با تعظیمشون واکنش دادن . خون آشام ها رفتار خاصی نشون ندادند.

جمع تقسیم به سه گروه شده بود شیفتر ها ، ساحره ها و خون آشام ها .

همونطور که خودش میخواست تمام آفریده هاش کنار هم بودن. الهه ماه در مرکز دایره ی سه دسته قرار گرفت و ماه به خوبی فضا رو برای الهه اش مناسب کرد.

الهه ماه توی فضا معلق شد و به راحتی زاویه ای به بدنش داد انگار روی صندلی راحتی نشسته بود. بعد به تعریف داستانش ادامه داد.

ا.م: "هادس از پسر خواست که تیر نقره ای آرتمیس ،که معروف و محبوب ترین تیرش بود، رو برای اون بیاره و در عوض قول داد که  به پسر و معشوقه اش جایی توی دنیای زیرین میده .

برای کسی که دیگه نمی تونست روی زمین سرنوشتی رو برای خودش و معشوقه اش متصور بشه این پیشنهاد خوبی بود پس آمبره جیو قبولش میکنه .

اونها بین خودشون قرار دادی میبندن و هادس برای ضمانت از اجرای قرارشون روح پسر نفرین شده رو ازش میگیره .

به پسر 11 تیر و یک کمان میده و بهش میگه که آرتیمیس خدای جنگ و شکار تنها وقتی ظاهر میشه که براش قویی از دریاچه ای که در معرض نور ماهه شکار کنه و اون قو رو به درگاهش قربانی کنه."

الهه ی ماه  اون مرد رو به خوبی به یاد می آورد خصوصا که خودش تمام ماجرای هادس و پسر رو به آرتیمیس گفته بود و داستان رو پیچیده تر کرده بود.
 
ا.م:" آمبره شب اول قویی شکار کرد و به درگاه آرتیمیس قربانی کرد اما آرتیمیس ظاهر نشد. اون پری از پر های قو رو کند و با استفاده از خون قو نامه ای برای نامزدش نوشت تا اون رو از اوضاع و احوالش آگاه کنه.

 بعد نامه رو زیر نور ماه  توی مکانی که با هم قرار میزاشتند پنهان کرد تا نامزدش توی روز بره و اون رو پیدا کنه.

Fate or Folly?Место, где живут истории. Откройте их для себя