*40: 𝕋𝕣𝕚𝕒𝕕

116 24 22
                                    

زن به سرعت از رختخوابش بلند شد. مرتب ایستاد و کوتاه تعظیم کرد. سالها از آخرین باری که الهه ی ماه رو ، رو در رو میدید گذشته بود.

:- الهه ی من!

(قبلا ازتون پرسیدن برای الهه ها از اسم استفاده کنم یا نه هیچ کس جواب نداد منم خودم تصمیم گرفتم. جالبه بدونید اسم الهه ی ماه توی افسانه های یونانی فوبی بوده اسم الهه ی عشق آفرودیت!
با این حال چون سیر داستان با داستان های یونان باستان متفاوته و قرار نیست طبق مرسوم اون پیش برن پس از همون الهه ی ماه و الهه ی عشق توی داستان استفاده میکنم)

الهه ی ماه: فرزندم، جا افتادگی توی چهره ات بهم نشون میده زمان زیادی از آخرین بار که دیدمت میگذره. آخرین بار زمانی بود که دخترت هنوز خیلی کوچک بود درسته؟ حالا اونقدر بزرگ شده که لطف الهه ی عشق رو دریافت کرده.

با این حرف زن یاد روزی افتاد که از این الهه دستور گرفته بود تا رابطه ی بین دخترش و توله گرگ رو از بین ببره!

زن هنوز هم در اون مورد عذاب وجدان داشت که تصویر توله گرگ رو توی ذهن بقیه ی گرگ های شیفتر دستکاری کرده بود و باعث شده بود تا اون اوقات بدی رو داشته باشه. اونم فقط به این خاطر که زندگی دخترش رو با دور شدن از اون شیفتر نجات بده.

بار ها رفتار بد گله ی شیفتر ها با اون توله ی آلفا رو دیده بود و چیزی که بیشتر عذابش میداد اهمیتی بود که سیون برای اون قائل بود.

اون توله گرگ بی خبر، از کسی که این درد تنهایی رو براش ایجاد کرده مراقبت میکرد و هر بار میگفت در غیاب دخترش اون حواسش بهش هست.

زن پا به سن گذاشته سالها با عذاب وجدان ولی حداقل با خیال راحت از آینده ی بهتر برای اون دو خوابیده بود و حالا بعد از سالها اونشب اولین شبی بود که بی عذاب وجدان می‌خوابید چون راهی برای کمک به توله گرگ و جبران آزاری که بهش رسونده بود پیدا کرده بود و می تونست با طلسمی بچه ها و جفت آلفا رو نجات بده.

اجرایی کردن این طلسم سخت بود و تا حالا روی کسی انجام نشده بود پس نمیتونست ریسک امتحان کردنش برای اولین بار رو روی اون امگای باردار و حساس قبول کنه.

به همین خاطر اون چند روز رو صرف امتحان کردن این روش روی حیوانات کرده بود و با اطمینان از اینکه جواب میده تصمیم گرفته بود تا فردا در مورد اون روش به آلفای جوان بگه.

روز قبل شنیده بود که گرگ آلفا به محل سنگ مقدس رفته و حالا الهه ی ماه اینجا بود. زن میخواست با افتخار از راهی که خودش پیدا کرده بگه اما....

الهه ماه : حق نداری دخالتی توی سرنوشت سیون و جفتش انجام بدی !

بعد از جمله ای که به‌ تندی گفته بود لحنش رو عوض کرد و ادامه داد:

الهه ی ماه: خودت رو از این ماجرا کنار بکش و بگذار زندگی سیر طبیعیش رو طی کنه و اتفاقات همونطور که باید جلو بره. این طلسم نمیتونه راهی برای کم کردن عذاب وجدانت باشه فرزندم.

Fate or Folly?Where stories live. Discover now