95:

67 16 4
                                    

کیم تسوک هرچقدر هم سعی میکرد که آرامشش رو حفظ کنه و چیزی نگه باز هم نمیتونست مقابل همچین حمله ای ساکت بمونه.

بهترین دفاع حمله است مگه نه ؟
وقتی افراد به لاک دفاعیشون برگردن، اونوقته که توهم قدرتشون از بین میره و چشمشون رو روی حقیقت باز میکنن.

تسوک: گفتی برات جالبه کسی که تمام این سالها بار ها به وحشیانه ترین روش به گروه های خون آشام حمله کرده الان داره این حرف ها رو میزنه؟

خنده ی بلند و ناگهانیش جو رو بهم زد .

 تسوک: برای من حتی بیشتر از اون جالبه که خون آشام ها دم از محافظت از کسی میزنن که تمام این سالها پسش زدن و جدا از اون میدونی دیگه چه چیز های جالبی دارم میشنوم؟ خون آشام هایی که هر چند صد سال یکبار خوی جنونشون اوج میگیره و نه فقط انسان ها بلکه به هر اونچه پیش دستشون میاد حمله میکنن و اولین اهدافشون هم شیفتر ها هستن دارن میگن از دو نفر از شیفتر ها مراقبت میکنن... اونم نه هر دو نفری ! نژاد جدید و جفتش ...
 
تسوک: این پسرک( با دست به نامجون اشاره میکنه.) که  میگی  گروه رو رهبری میکنه من تربیت کردم و خودم قدرت رو بهش تسلیم کردم .

بعد پوذخندی زد و ضربه بعدیش رو به مرد معترض زد.

تسوک: راستی از اسم و رسم من گفتی جالبه که من حتی نمیدونم کی هستی پس اگر قرار باشه کسی به فرد دیگه اعتماد نکنه اون منم .

تسوک صبر کرد مرد حرف هاش رو که ناگهانی و طوفانی گفته بود حلاجی کنه و بعد ادامه داد.

تسوک: سالها بهتون خون خوار گفتیم چون ذات شما اینه. به ما میگن گرگینه چون ذاتمون یه گرگه . به جادوگر ها میگیم ساحره چون ذاتشون سحر کننده است. اما بیا صادق باشیم  به این علت نبود که کشته میشدید؛ قبول کن که اگر حمله ای از سمت شما به ما یا افرادمون نبود مشکلی هم بین ما و شما پیش نمی اومد من با وجود انزجارم از شما هیچوقت به مناطقتون بی دلیل حمله نکردم .

نامجون به عموش نگاه میکرد و به حرف هاش فکر میکرد و به حقیقتی که اون گفته بود اعتراف میکرد اما گوشه ای از ذهنش هنوز درگیر بود.

عموش یادشون داده بود صلح مهم تر از نفرت شخصیه . زمان مرگ عجیب پدرش، عموش به نامجون گفته بود با اینکه این میتونه باعث یه اعلام جنگ از طرفشون بشه اما مطمئنه که پدرش نمیخواسته اونها برای انتقام و گرفتن تاوان از مسبب اون ماجرا همه رو تنبیه کنن.

تسوک:اگر قصد آسیب عمیق زدن بهتون رو داشتیم زمانی که برادرم توی راه صلح مرد  سعی میکردیم ذات واقعیتون رو به اون انسان های احمقی که مدت ها میشه از خونشون تغذیه میکنید نشون بدیم اما ما به قراری که بین سه دسته گذاشته شده بود پایبند موندیم چون شما هم پایبند موندید و سعی نکردید هویتتون یا هویت مارو آشکار کنید فقط از داستان های قدیمی استفاده کردید .

Fate or Folly?Where stories live. Discover now