⛓️21🍂

425 56 6
                                    


🔗علیار🔗

وقتی دست سمت پایین تنه اش بردم و دم گوشش لب زدم:
نظرت چیه زانو بزنی و برام بخوریش؟!

پوزخندی زد و گفت:
من رو نترسون از اونی که نصف انگشت های منه!

خندیدم به حرفی که میدونستم میدونه چرته.
یه راست کمربندم رو باز کردم و شلوارم رو تا نیمه کشیدم پایین و با پوزخندی لب زدم:
حالا چی؟!باز هم نصف انگشتته؟!

اخمی کرد و گفت:
نمیترسی آبروت رو بریزم همینجا و بگم به همه که برای خالی کردن خودت دست به همجنس خودت زدی؟!

پوزخند عصبی زدم و از گردنش گرفتم و نزدیک لبش لب زدم:
اگه هنت رو باهاش پر کنمم چی؟!میتونی باز هم چیزی بگی!

از یقه ام گرفت و کوبیدم به دیوار.
خندیدم که با حرص گفت:
تو اینکار رو بکن تا ببین چجوری دندون هات رو خورد میکنم!

خیره به لباش بودم وقتی با حرص حرف میزد.
متوجه ی نگاهم شد و خواست پسم بزنه که توی یه حرکت چسبوندمش به در و لب روی لباش کوبیدم!

پسم زد اما دوباره و دوباره لباش رو بوسیدم.
دست هاش رو بالای سرش قفل کردم و خیره به چشاش لب زدم:
وقتی کاری رو شروع میکنی باید تا تهش بری گل پسر!حالا هم این پایینی رو میخوابونی و میزارم بری...فهمیدی؟!

مجبورش کردم زانو بزنه که درگیر شدیم.
مشتی به صورتم زد و گفت:
خفه شو...فکر نکن من رو حریفی...

مشتش رو جواب دادم و کوبیدم توی دهنش که پشتش خورد به در و با درد صوزتش جمع شد و لبایی که خونی شده بودن رو دست کشید و خواست حرکتی کنه که از یقه اش گرفتم و برگردوندمش و سریع دست هاش رو با کمربندم بستم و از پشت بهش چسبیدم و گفتم:
دیدی نمیتونی کاری کنی جوجه رنگی!

بعد حرفم لیسی به گزدنش تا پشت گوشش زدم که تکونی خورد و فوشی داد و وقتی نشوندمش روی زانو هاش خواست حرکتی کنه که از فکش گرفتم و فشردم و وقتی دهنش برای ناله باز شد عضوم رو تا ته کردم توی دهنش و لب زدم:
زود باش زیاد نمیتونیم اینجا بمونیم بیبی!

⛓️in his captivity🍂Where stories live. Discover now