⛓️101🍂

257 30 2
                                    


⚡حسین⚡

نمیخواستم تند پیش برم.
میخواستم حس لذتی از وجودم توی وجودش تزریق کنم.

به قدری همه چیزش خوب بود که فکر میکردم چشام بسته هست و توی خوابی فرو رفتم و رویایی شیرین!

دستم رو روی بدنش کشیدم.
لبام رو به لبای سرخش رسوندم و قبل بوسیدن خیره به چشاش لب زدم:
گرمای وجودم دریای نگاهت رو هدف گرفته...

لبخندی زد که لبام رو روی لباش گذاشتم و لب زدم:
شاید بارونی که بعدش میاد هم حاصل عشقمونه...هوم؟!

لبام با خنده ای تو گلویی بوسید و بوسه هامون تا وقتی که بدن های هر دومون از حرارت سرخ شد ادامه پیدا کرد.

شلوارم و شلوارش رو درآوردم.
خیره به پایین تنه ام بود.
پوزخندی زدم و دستش رو گرفتم و سمت عضو نیمه بیدارم بردم.
میون انگشت هاش گرفت و فشرد.
مشغول بوسیدن جای جای صورتش شدم و وقتی دستش زیر لباس زیرم نفوذ کرد آهی کشیدم و بوسه هام رو به گردنش رسوندم که لباش رو روی هم فشرد و آهی کشید.

دستم رو سمت سینه اش بردم و چنگی ازش گرفتم با شهوت زیاد برگردوندمش و لب زدم:
نفس...خنده...فکر کنم دیگه وقتشه شروع کنیم...

دستم رو سمت لباس زیرش بروم و از پاش درآوردم.
باسنش حسابی گرد و خوشفرم بود.
خم شدم و روی هر کدومشون رو بوسیدم و سیلی به یکی از لوپ هاش زدم و دم گوشش لب زدم:
لنگه نداری عروسکم!

صورتش رو روی بالشت فرو برد و با خجالت خندید.
با خنده روی گردنش و شونه اش رو بوسیدم.

⛓️in his captivity🍂Where stories live. Discover now