⛓️24🍂

419 57 0
                                    


🍂آیهان🍂

وقتی عضوش رو توی دهنم برد اولش خواستم حالش رو بگیرم اما وقتی دستش روی موهام و گردنم و شونه ام حرکت کرد و نوازشم کرد حس خوبی گرفتم.

انگار خودش هم تعجب کرد که شروع به زبون زدن به عضوش کردم!
وقتی کلاهک عضوش رو مکیدم آه عمیقی کشید و چنگی از مو هام گرفت و گفت:
فوق العاده هست...آههه...

تو گلویی خندیدم و مک محکمی به عضوش زدم که بی طاقت بلندم کرد و چسبوندم به دیوار و به لبام حمله ور شد.
حتی باورش هم برام سخت بود که چطور به این راحتی خودم رو در اختیارش قرار دادم؟!
خوش تیپ تر و پولدار تر از علیار رو پس زدم و توی مهمونی ها و دورهمی هامون به کسی باج نمیداد مگر اینکه سخت پا پیچم میشد!

وقتی از لبام فاصله گرفت خواست سمت گردنم حمله ور بشه که نزاشتم و با نفس نفس لب زدم:
برای امروز کافیه...

پوزخندی حرصی زد و از فکم گرفت و خیره به چشام لب زد:
ببخشید واقعا شازده اما این پایینی وقتی رخ نمایان کنه تا به خواسته اش که سوراخ تنگ یه داف عین شماست نرسه کوتاه بیا نیست!

دوباره خواست به کردنم حمله کنه که هولش دادم و گفتم:
بهت میگم نمیخواد ادامه بدی!

با خشم از یقه ام گرفت و به دو طرف کشید که از وسط پاره شد و خواستم مشتی بهش بزنم که از دستم گرفت و پیچوند و سینه ام رو چسبوند به دیوار و از پشت بهم چسبید.
با حرص لب زدم:
مرتیکه ی عوضی یعنی کافیه یه ذره دیگه به این بازی کثیفت ادامه بدی تا بالا و پایینت رو...

شلوار و لباس زیرم رو یه آن پایین کشید و سیلی به باسنم زد که از دردش لبام رو گاز گرفتم.
اوفی کشید و گفت:
اوووففف جونم عجب چیزی ساختی!

خواستم دوباره تقلا کنم که دستم رو پیچ داد واز درد آخی گفتم و دم گوشم لب زد: شیششش...اگه پسر خوبی باشی زود تر به لذت میرسی!
خواستم فوشی نثارش کنم که دست رو جلوی دهنم گذاشت و با خنده گفت:
میدونم کاکل زری خوشگلم زیادی مشتاقی برای رسیدن بهش!

خواستم از دستش گازی بگیرم که یه آن دست رو لای پام برد و پایین تنه ام رو میون انگشت هاش فشرد!
از درد صورتم جمع شد و نالیدم که خندید!

⛓️in his captivity🍂Where stories live. Discover now