⛓️104🍂

262 31 0
                                    


🔗علیار🔗

خم شدم و لبام رو به لباش نزدیک کردم و اون سرخی ناب رو بین دندون هام گرفتمش.

خندید و سیلی نرمی به باسنم زد و خودش رو توم تکون داد که آه عمیقی از لذت ناگهانی که به وجودم وارد شد از میون لبام خارج شد!

دست هام رو روی سینه هاش ستون کردم و با تکخنده ای لب زدم:
آه...خیلی حسش خوبه...اوممم...آه...

لبخندی زد و لباش روی سینه ام نشست و نوک سینه ام رو بین لباش و دندون هاش گرفت و محکم مکید و ضربه ی محکمی توم زد که کمرم تیر کشید و حس لذتی که باعث شل شدن کل بدنم شد دیگه نتونستم خودم رو نگه دارم و با شدت بدون لمسی روی سینه هاش خالی کردم.

سرم رو روی سینه اش گذاشتم که نفس نفس زنان خندید.
یه آن جاهامون رو عوض کرد و روم خیمه زد و لبام رو دوباره شکار کرد.

دستم رو سمت عضوم ورم کرده اش بردم و میون انگشت هام فشردمش و مالیدمش که بوسه هاش محکم تر و عمیق تر شد و روی شکمم خالی کرد.

از روم بلند شد و دستم رو گرفت و گفت:
پاشو...پاشو پیشی وحشی من بریم حموم!

لبخند دندون نما و بیحالی زدم و گفتم:
نمیشه حالا بخوابیم بعد که بیدار شدیم بریم حموم؟!

بزور بلندم کرد و کشوند سمت حموم و گفت:
نوچ...نمیشه شیرین عسلم!

وان پر آب بود.
رفتم توی وان نشستم و نشوندمش بین پاهام.
دستم رو دور سینه هاش حلقه کردم که دستم رو گرفت و بوسید.

⛓️in his captivity🍂Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon