⛓️92🍂

309 39 0
                                    


🍂آیهان🍂

دوباره لباش رو به بازی گرفتم.
لبام روی لباش حرکت میکرد و زبونی روی لباش کشیدم که با چشای خمارش به چشام و بعد به لبام خیره شد و از دو طرف صورتم گرفت و به لبام مک محکمی زد و وقتی دستم رو سمت پایین تنه اش بردم و عضوش رو مالیدم و فشردم آه عمیقی کشید.

خندون و با لذت دستم رو سمت باسنش بردم و میون نرمیش رو مالیدم و چنگی ازش گرفتم که از بازوم چنگی گرفت.

بوسه هام رو به گردنش رسوندم و دستم رو سمت کش لباس زیرش بردم و از پاهاش درآوردم و عضوش رو میون انگشت هام لمس کردم که بدنش منقبض شد و نالید.

وقتی کمرش رو از روی تشک فاصله داد خندیدم و بوسه ای روی نافش نشوندم که آهی کشید و به موهام چنگ زد.

لبخندی به شهوتش زدم و دوباره و دوباره روی نافش و شکمش رو بوسیدم.
پوست گندمیش وقتی از شهوت سرخ شده بود خیلی خواستنی ترش میکرد و نمیتونستم برای رسیدن به آخرش صبر کنم.

بوسه هام رو سمت رون های نیمه عضلانیش بردم که پاهاش رو جمع کرد و با خنده ای لب زد:
خیله خب توله دیوونه ام کردی دیگه نمیتونم تحمل کنم برو رو کارششش...اوممممم...

وقتی قسمت داخلی رونش رو مکیدم که حرفش نصفه موند و به شونه ام چنگ زد.

بوسه هام رو با خنده ای از روی شکمش به سمت گردنش بردم و وقتی به گردنش رسیدم گازی از استخون ظریف گردنش گرفتم که نالید و خواست دوباره چیزی بگه که لبام رو روی لباش کوبیدم و انگشتم رو روی سوراخش مالیدم که خیره به چشام آهی از میون لباش خارج شد و با تکخنده ای گفت:
آه...زیادی واردی...اوم...

چشمکی با خنده زدم و روی پیشونیش رو بوسیدم و نیمی از انگشتم رو واردش کردم که برای سوراخ باکره اش زیادی سخت بود و صورتش از درد جمع شد و برای تحمل کردنش از دو طرف صورتم گرفت و لباش رو روی لبام گذاشت و گازی از لب پایینم گرفت.

⛓️in his captivity🍂Where stories live. Discover now