⛓️107🍂

224 28 1
                                    

🍂آیهان🍂

امروز ناهار بچه پیشمون اومدن.
علیار خودش کباب ها رو آماده کرد و با کمک آرزو میز رو چید.

نمیزاشت تکون بخورم و میگفت فقط بشینم.
با لبخندی با عشق بهش نگاه میکردم.

اردلان با خنده کنارم نشست و گفت:
عجب کدبانویی هم هستن آقاتون!

تنه ای بهش زدم و گفتم:
کم زر زر کن اردلان جاش یکم برو کمک کن...

آهی کشید و گفت:
هی روزگار بدجور به کامته عزیزدردونه...هم ناز میکنی و هم نازکش داری...

برای اولین بار اردلان اون اردلان قدیم نبود!
با نگرانی و البته بدون اینکه کسی بفهمه به چشای ناراحتش چشم دوختم و زمزمه وار لب زدم:
چیشده اردلان؟!میزون نیستی...

کلافه دستی به موهاش کشید و گفت:
چی بگم؟!خب معلومه دلم گیره و نمیتونم بهش برسم دیگه!

خندیدم و دست روی شونه اش گذاشتم و گفتم:
اون دختر بدبخت همچنان آرزو که نیست...هست؟!

خیلی دور و ور آرزو میچرخید و حدس میزدم دنبال اون باشه برای همین راحت بهش گفتم.

چشم غره ای برام رفت و خندید و مشتی به سینه ام زد و گفت:
نزدیک شدی...

مشکوک نگاهش کردم و گفتم:
مگه خواهر داره؟!

یه آن نگاهش روشن شد و با لبخندی شاداب لب زد:
نوچ اما یه داداش خوشگل تر از ماه داره!

شوکه نگاهش کردم و لب زدم:
اردلان؟!

اخمی کرد و گفت:
چته؟!عاشقی برای شما مجازه و برای ما حرام؟!

عصبی شروع کردم به زدنش.
زیر مشت و لگدهام با درد خندید.
حرصی از یقه اش گرفتم و لب زدم:
مرتیکه تو به پسرها حس داشتی و من حالا باید بفهمم؟!اصلا تو کی رفتی خونه آرزو اینا و داداشش رو دید زدی؟!

با صدای آرزو به خودمون اومدیم.
اومد نزدیک و متعجب گفت:
داداش من؟!اردلان؟!

هر دو ترسیده از نگاه برزخی آرزو بلند شدیم و وایسادیم.
اومد سمت اردلان و سیلی توی صورتش خوابوند.
شوکه بهش چشم دوختیم که گفت:
فقط یه بار دیگه اسم داداشم رو بیار تا...

با زنگ خوردن گوشی اردلان نگاهمون رفت روی اسکرین گوشیش که روی میز بود.
آرشا!

آرزو عصبی گوشی رو برداشت و گفت:
آرشا میکشمت...

آرزو عصبی گوشی رو برداشت و گفت: آرشا میکشمت

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

🌚اردلان🌚

پوست:برنز
چشم:قهوه ای
مو:مشکی با رگه های قهوه ای
سن:۲۶ سال
حرفه و شخصیت:
معماری میخونه!
شوخ و مهربون!

پوست:برنزچشم:قهوه ایمو:مشکی با رگه های قهوه ایسن:۲۶ سالحرفه و شخصیت:معماری میخونه! شوخ و مهربون!

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

🌝آرشا🌝

پوست:جوگندمی
چشم:سبز
مو:مشکی
سن:۲۲ سال
حرفه و شخصیت:
گرافیک میخونه!
مهربون و آروم!

⛓️in his captivity🍂Where stories live. Discover now