⛓️148🍂

102 6 0
                                    

🌚اردلان🌚

آروم آروم انگشت هام رو واردش کردم.
جیغ خفه ای کشید و به موهام چنگی زد.
لبام رو به گردنش رسوندم و مک عمیقی زدم.

تا روی سینه هاش رو بوسیدم که نفس نفس زنان لب زد:
نفس...اردلان...نفس...آههه...

لبخندی به بی تابیش زدم و آخرین حجابم که لباس زیرم بود رو درآوردم و از زیر رون هاش گرفتم و پاهاش رو بیشتر باز کردم.

بوسه هام رو از روی شکمش تا روی خط وی لاینش ادامه دادم و روی عضوش بوسه ای نشوندم.

وقتی نگاهم روی ورودی نبض دارش افتاد لبخند شیطونی زدم و لبام رو بهش چسبوندم و بوسیدم.
تکونی خورد و نالید.

نتونستم بیشتر از این تحمل کنم.
روان کننده رو برداشتم و روی عضوم و پایین تنه اش ریختم.

میشد میون معاشقه و دخول هم ناز یار رو کشید.
وقتی سر عضوم رو واردش کردم به بازوم چنگی زد.

روی بدنش رفتم و جوری که وزنم روی بدنش نباشه و بدنم تنها مماس با بدنش بود.
کم کم تا ته واردش کردم و به صدای ناله اش گوش سپردم.

روی سینه ی سمت چپش رو بوسیدم و مالیدم و لب زدم:
انگار قلب کوچولوت داره کیف میکنه که خبری از دردش نیست...هوم؟!

میون صورت سرخ و جمع شده اش لبخندی ظاهر شد و پلکی به نشونه ی تایید حرفم زد.

⛓️in his captivity🍂Where stories live. Discover now